پارت ۳
پارت _۳
ویو یوری : سریع رفتم خونه و همه ی پنجره و درهارو قفل کردم ، چون خیلی استرس داشتم رفتم دسشویی😂😅
رفتم اب بخورم ، که یهو احساس کردم یکی پشت سرمه ، تا میخواستم برگردم یه کیسه رو سرم کشیده شد و چشمام سیاهی رفت 😢
بچه ها یادم رفت جونگکوک رو معرفی کنم 😅
جونگکوک: جونگکوک یک پسر خوش تیپ و جذابه و ۲۰ سالش هست . اون با دخترا ی دور و ورش زیاد حال نمیکنه ولی برای کسایی که دوستش داره حاضره جونش رو هم بده و چیزی که جونگکوکو ترسناک میکنه شغلشه!!😧
"اون یکی از بزرگترین مافیاهاست و خیلی خطرناکه "
ادامه:
ویو کوک : امروز خیلی اعصابم خورد بود ، رئیس یکی از باندهایی که باهاش متحد بودیم ، بهمون خیانت کرده بود و یکی از افرادشو گرفتیم و شکنجش دادیم و کشتیمش ، ولی وقتی داشتیم شکنجش میدادیم احساس کردم یکی داره نگاهمون میکنه یه دختر بود که زیاد قیافش تو تاریکی معلوم نبود ، به افرادام گفتم تعقیبش کنن و بگیرنش چون ممکنه
جاسوس همون عوضی یا بهتره بگم نامجون ( رئیس باند ای که خیانت کرده )
رفتم سمت عمارت که دیدم تهیونگ اونجاست
ویو یوری : سریع رفتم خونه و همه ی پنجره و درهارو قفل کردم ، چون خیلی استرس داشتم رفتم دسشویی😂😅
رفتم اب بخورم ، که یهو احساس کردم یکی پشت سرمه ، تا میخواستم برگردم یه کیسه رو سرم کشیده شد و چشمام سیاهی رفت 😢
بچه ها یادم رفت جونگکوک رو معرفی کنم 😅
جونگکوک: جونگکوک یک پسر خوش تیپ و جذابه و ۲۰ سالش هست . اون با دخترا ی دور و ورش زیاد حال نمیکنه ولی برای کسایی که دوستش داره حاضره جونش رو هم بده و چیزی که جونگکوکو ترسناک میکنه شغلشه!!😧
"اون یکی از بزرگترین مافیاهاست و خیلی خطرناکه "
ادامه:
ویو کوک : امروز خیلی اعصابم خورد بود ، رئیس یکی از باندهایی که باهاش متحد بودیم ، بهمون خیانت کرده بود و یکی از افرادشو گرفتیم و شکنجش دادیم و کشتیمش ، ولی وقتی داشتیم شکنجش میدادیم احساس کردم یکی داره نگاهمون میکنه یه دختر بود که زیاد قیافش تو تاریکی معلوم نبود ، به افرادام گفتم تعقیبش کنن و بگیرنش چون ممکنه
جاسوس همون عوضی یا بهتره بگم نامجون ( رئیس باند ای که خیانت کرده )
رفتم سمت عمارت که دیدم تهیونگ اونجاست
۳.۴k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.