فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت پنج
ا/ت
رفت و من رو با افکار مزخرفم تنها گذاشت
سعی کردم خودم رو قوی نشون بدم ولی مگه می تونستم
مگه یه دختر ۱۷ ساله چقدر می تونه درد رو تحمل کنه؟
سریع وسایلم رو جمع کردم و رفتم سمت سالن غذا
وقتی که رفتم داخل با دختر های هرزه ای که دور کوک جمع شده بودن مواجه شدم
با عشوه های چندش و لاس زدن های متعدد
می خواستن فقط از طرف اون مورد توجه قرار بگیرن ولی اون حتی نگاهشون هم نمی کرد
رفتم سمت میزی که فقط یه دختر روش نشسته بود و کنارش نشستم
دوست همیشگیم تنها دوستی که داشتم
پارک لیا
دختر دایی جونگ کوک
با لبخند گفت(علامت لیا$)
$ امروز خیلی خوشگل شدی
- نه بابا :)
$ به نظرم جونگ کوک باید روزی هزار باز خدا رو شکر کنه که تو نامزدشی
- هه کی اونم جونگ کوک
$ راستی بهت گفتم
ما امروز یه پارتی برگزار می کنیم بچه ها گفتن بهت بگم که تو هم بیای
راستی جونگ کوک هم میاد پس یه لباس شیک و خوشگل بپوش لباسی که برازنده ی کیم ا/ت باشه
- اوکی
چند ساعت بعد
بعد از کلی فکر کردن بلاخره پیداش کردم لباس مشکی رنگی که با پوست تنم تضاد خیلی خوشگلی ایجاد میکرد
یه میکاپ خیلی ریز کردم تا تابلو نشه و بعد هم رفتم سمت گوشیم تا به لیا زنگ بزنم
- الو
خوبی
من آمادم بیام دنبالت
$ سلام مرسی
اره اگر میتونی تا ۱۵ دقیقه ی دیگه بیا
- پاشه پس خدافظ
بعد از چند مین رسیدم دم در خونه شون
اومد پایین
مثل همیشه زیبا و با وقار بود و با لباس سفید رنگی که پوشیده بود خیلی زیبا تر شده بود
بعد از کلی تعریف کردن از همدیگه رفتیم سمت پارتی
وقتی رسیدیم
همه با نگاه های خیره شون داشتن ما رو می خوردن مخصوصا جناب جئون با اون کت و شلوار مشکیه پرکلاغیش که دل همه رو برده بود
یونا هم که مثل همیشه با باز ترین لباس ممکن اومده بود
پارت پنج
ا/ت
رفت و من رو با افکار مزخرفم تنها گذاشت
سعی کردم خودم رو قوی نشون بدم ولی مگه می تونستم
مگه یه دختر ۱۷ ساله چقدر می تونه درد رو تحمل کنه؟
سریع وسایلم رو جمع کردم و رفتم سمت سالن غذا
وقتی که رفتم داخل با دختر های هرزه ای که دور کوک جمع شده بودن مواجه شدم
با عشوه های چندش و لاس زدن های متعدد
می خواستن فقط از طرف اون مورد توجه قرار بگیرن ولی اون حتی نگاهشون هم نمی کرد
رفتم سمت میزی که فقط یه دختر روش نشسته بود و کنارش نشستم
دوست همیشگیم تنها دوستی که داشتم
پارک لیا
دختر دایی جونگ کوک
با لبخند گفت(علامت لیا$)
$ امروز خیلی خوشگل شدی
- نه بابا :)
$ به نظرم جونگ کوک باید روزی هزار باز خدا رو شکر کنه که تو نامزدشی
- هه کی اونم جونگ کوک
$ راستی بهت گفتم
ما امروز یه پارتی برگزار می کنیم بچه ها گفتن بهت بگم که تو هم بیای
راستی جونگ کوک هم میاد پس یه لباس شیک و خوشگل بپوش لباسی که برازنده ی کیم ا/ت باشه
- اوکی
چند ساعت بعد
بعد از کلی فکر کردن بلاخره پیداش کردم لباس مشکی رنگی که با پوست تنم تضاد خیلی خوشگلی ایجاد میکرد
یه میکاپ خیلی ریز کردم تا تابلو نشه و بعد هم رفتم سمت گوشیم تا به لیا زنگ بزنم
- الو
خوبی
من آمادم بیام دنبالت
$ سلام مرسی
اره اگر میتونی تا ۱۵ دقیقه ی دیگه بیا
- پاشه پس خدافظ
بعد از چند مین رسیدم دم در خونه شون
اومد پایین
مثل همیشه زیبا و با وقار بود و با لباس سفید رنگی که پوشیده بود خیلی زیبا تر شده بود
بعد از کلی تعریف کردن از همدیگه رفتیم سمت پارتی
وقتی رسیدیم
همه با نگاه های خیره شون داشتن ما رو می خوردن مخصوصا جناب جئون با اون کت و شلوار مشکیه پرکلاغیش که دل همه رو برده بود
یونا هم که مثل همیشه با باز ترین لباس ممکن اومده بود
۴۱۱
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.