فیک درد عشق

فیک درد عشق


ادامه ی پارت شش


وقتی چشمانش را باز کرد اولین چیزی که دید لبخند و چال گونه ی دخترک بود
شاید زیباترین لبخند از نظر او همین لبخند شیرینی بود که بر لب دخترک نشسته بود
از ان روز به بعد قلب پسرک فقط و فقط متعلق به یک فرد شد
(کیم ا/ت)
شاید اگر آن روز آن دختر در انجا حضور نداشت
امکان داشت پسرک الان در زیر خروار ها خاک دفن شده باشد
دیدگاه ها (۵)

فیک درد عشق پارت هفتا/تدرحال انالیز کردن اطراف بودم که متوجه...

فیک درد عشق پارت هشتا/ت صبح از خواب بیدار شدم و یونیفرم مدرس...

فیک درد عشق پارت ششاز زبان ا/ترفتیم سمت میزی که اون ته بود و...

فیک درد عشقپارت پنجا/ت رفت و من رو با افکار مزخرفم تنها گذا...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط