سناریو (درخواستی)....
سناریو (درخواستی)....
وقتی خواهرشونی و با فامیل میری کوهنوردی و کار تو عالیه ෆ
نامجون : ات صب کن منم بیام
ات:من رفتم می خوای بیا می خوای نیا
نامجون :خیلی بی معرفتی 🥲
جین : الحق که به من رفتی
ات :چه ربطی داره؟
جین :چون مثل برادرت کوهنوردیت عالیه
ات :تو خوبی😑
شوگا :ات اگر افتادی به من ربطی نداره ها
ات :تو نیوفت من نمی افتم
شوگا :تو خوبی
ات :من خوب بودم
مادرتون :به خدا که خواهر برادری خنگی😐
جیهوپ : دلت میاد سانشایلتو تنها بزاری بزار منم بیام
ات :نکشیمون سانشایل
جیهوپ :حیف من که برادرتم😢
جیمین :منو با بچه های فامیل تنها نزار
ات : چون خیلی دوست دارم پیششون میزارمت
جیمین : خیلی گاوی
ات :به برادرم رفتم😚😎
تهیونگ : پسر عموت خیلی داره بهت نگاه میکنه فکر کنم عاشقت شده
ات: گوه نخور
تهیونگ :من تورو نمی خورم
ات:کوفت😒
کوکی : فهمیدیم بلدی حالا انقدر پز نده بز کوهی
ات : بز کوهی عمته
عمشون:چیزی گفتین؟؟؟
کوکی و ات: نه عمه جون😅😂🤣
میدونم خیلی بد شد......
وقتی خواهرشونی و با فامیل میری کوهنوردی و کار تو عالیه ෆ
نامجون : ات صب کن منم بیام
ات:من رفتم می خوای بیا می خوای نیا
نامجون :خیلی بی معرفتی 🥲
جین : الحق که به من رفتی
ات :چه ربطی داره؟
جین :چون مثل برادرت کوهنوردیت عالیه
ات :تو خوبی😑
شوگا :ات اگر افتادی به من ربطی نداره ها
ات :تو نیوفت من نمی افتم
شوگا :تو خوبی
ات :من خوب بودم
مادرتون :به خدا که خواهر برادری خنگی😐
جیهوپ : دلت میاد سانشایلتو تنها بزاری بزار منم بیام
ات :نکشیمون سانشایل
جیهوپ :حیف من که برادرتم😢
جیمین :منو با بچه های فامیل تنها نزار
ات : چون خیلی دوست دارم پیششون میزارمت
جیمین : خیلی گاوی
ات :به برادرم رفتم😚😎
تهیونگ : پسر عموت خیلی داره بهت نگاه میکنه فکر کنم عاشقت شده
ات: گوه نخور
تهیونگ :من تورو نمی خورم
ات:کوفت😒
کوکی : فهمیدیم بلدی حالا انقدر پز نده بز کوهی
ات : بز کوهی عمته
عمشون:چیزی گفتین؟؟؟
کوکی و ات: نه عمه جون😅😂🤣
میدونم خیلی بد شد......
۸.۴k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.