لحظه ای مثل من تصور کن پای قول و قرار یک نفری

لحظه ای مثل من تصور کن پای قول و قرار یک نفری
ترس شیرین و مبهمی دارد اینکه در انحصار یک نفری !
.
بار ها پیش روی آیینه زل زدی توی چشم های خودت
با خودت فکر کرده ای چه شده که به شدت دچار یک نفری !؟
.
" چشم های سیاه سگ دار"ش شده آتش بیار معرکه ات
و تو راضی به سوختن شده ای چون که دار و ندار یک نفری
.
عاقبت با زغال دست شما سر قلیان من به حال آمد!
که تو آتش بیار معرکه نه! بلکه آتش بیار یک نفری
.
شک ندارم سر تصاحب تو جنگ خونین به راه می افتد
همه دنبال فتح عشق تو اند و تو تنها کنار یک نفری
.
جنگ جنگ است جنگ شوخی نیست ،جنگ باید همیشه کشته دهد!
و تو از بین کشته های خودت صاحب اختیار یک نفری
.
با رقیبان زخم خورده ی خود شرط بستم که کشته ی تو شوم
کمکم کن که شرط را ببرم سر میز قمار یک نفری !
.
مرد و مردانه در کنار تو ام تا همیشه در انحصار تو ام
این وصیت بگو نوشته شود روی سنگ مزار یک نفری

#امید_صباغ_نو
دیدگاه ها (۳)

دیشب آهستہ درِخانه ے جانانہ زدم مادَرَش کفش بدست آمد و جانا...

فواره‌ وار،‌سر به‌ هوایی و سر به‌ زیرچون تلخی شراب، دل‌آزار ...

کاش ذکری یادمان می داد در "باب وصال" در مفـــاتیح الجنانـــش...

آغوش من دروازه های تخت جمشید استمی خواستم تو پادشاه کشورم با...

پارت ۶تق تق تق(مثلا صدای دره)نامی. کیه(سرد)منم بابا میشم بیا...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_192دستامو به هم کوبیدم و...

این آخرین بار است که آبادی تمام شهر ها را درون چشم هایت میبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط