قهوه را
قهوه را
در فنجان ریخت
شیر را
در فنجان قهوه ریخت
شکر را
در شیر قهوه ریخت
با قاشق چایخوری
آن را هم زد
شیر قهوه را سر کشید
و فنجان را زمین گذاشت
بی آنکه با من حرف بزند
سیگاری روشن کرد
دودش را
حلقه کرد
خاکسترش را در زیرسیگاری ریخت
بی آنکه با من حرف بزند
بی آنکه به من نگاه کند
برخاست
کلاهش را بر سر گذاشت
بارانی اش را
پوشید
چون باران می آمد
و رفت زیر باران
بی هیچ کلامی
بی آنکه به من نگاه کند
و من سرم را
میان دستانم گرفتم
و گریستم ...!!
ژاک پرو**
در فنجان ریخت
شیر را
در فنجان قهوه ریخت
شکر را
در شیر قهوه ریخت
با قاشق چایخوری
آن را هم زد
شیر قهوه را سر کشید
و فنجان را زمین گذاشت
بی آنکه با من حرف بزند
سیگاری روشن کرد
دودش را
حلقه کرد
خاکسترش را در زیرسیگاری ریخت
بی آنکه با من حرف بزند
بی آنکه به من نگاه کند
برخاست
کلاهش را بر سر گذاشت
بارانی اش را
پوشید
چون باران می آمد
و رفت زیر باران
بی هیچ کلامی
بی آنکه به من نگاه کند
و من سرم را
میان دستانم گرفتم
و گریستم ...!!
ژاک پرو**
- ۸۹۷
- ۱۳ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط