خوناشام من
خوناشام من
پارت 4
(ا.ت)
دهنم از این همه پرویی باز مونده بود اخه یه ادم چقدر میتونست پرو باشه فروشنده لباسو برام آورد رفتم لباسو پرو کردم خیلی بهم میومد پول لباسو حساب کردم و خواستم برم خونه که یاد حرف اون عوضی افتادم که فکر میکرد موهامو بخاطر اون صورتی کردم سریع به سمت ارایشگاه روندم و رفتم تو از آرایشگر خواستم موهامو سبز روشن کنه ای خداا خیلی ناز و گوگولی شده
...دوساعت بعد...
لباسمو پوشیدم و موهامو یکم فر کردم یه سایه سبز کمرنگ،خط چشم گربه ای و یه زژ زرشکی تیپمو کامل کرد عالی شده بودم پالتومو روی لباسم پوشیدم و راه افتادم سمت محل مهمونی اولین نفری که دیدم کای بود رفتم سمتش و سلام کردم
من: سلام کای
کای:سلام خوبی
من:مرسی تو خوبی...بقیه بچه ها نیومدن؟
کای:منم خوبم...همه رسیدن تا الان منتظر تو بودیم
من:واقعا!!...یعنی آماده شدنم انقدر طول کشید؟
کای:فکرکنم😂 راستی رنگ موی جدیدت خیای قشنگه
من:مرسی خب بریم پیس بچه ها
رفتیم سمت میزی که اکیپمون اونجا بود بچه ها با دیدنم سر و صدا را انداختن و از زنگ موی جدیدم تعریف میکردن...
داشتیم میخندیدیم و حرف میزدیم که رزی گفت: بچه ها اونجا رو نگا اکیپ جیمین اومدن
به سمتی که رزی اشاره کرد نگاه کردم و چشمام روی جیمین قفل شد اون کت و شلوار ابی و موهای بلوندش خیلی جذابش کرده بودن و برای لحظه ای یادم رفت این همون عوضیه که باهاش دشمنی دارم یه لحظه برگشت نگاهم کرد و پوزخند زد سری به خودم اومدم و رومو برگردوندم ولی هنوز پوزخندشو احساس میکردم سعی کردم بیخیال شم و به بقیه جاها نگاه کنم که صداشو از پشت سرم شنیدم: سلام خانم ا.ت از دیدنت خوشحالم
لبخند اجباری زدم و متقابلا گفتم: سلام همچنین
به موهام اشاره کرد و گفت: فکر کنم حرفم خیلی تاثير داشت😏
من: نیازی به حرفای شما نبود خودم تصمیم داشتم عوضش کنم
جیمین:باشه تو راست میگی. و با پوزخند پیش اکیپش برگشت
حدود یه ساعت از مهمونی گذشته بود که آليس یهو گفت: بچه ها شما به خوناشاما اعتقاد دارید؟
سلام دوستان بلاخره اپ کردم ببخشید این یه هفته بیمارستان بستری بودم وقت نشد بذارم لطفا بهش عشق بورزید بوس جیمین رو کله هاتون😘😍
پارت 4
(ا.ت)
دهنم از این همه پرویی باز مونده بود اخه یه ادم چقدر میتونست پرو باشه فروشنده لباسو برام آورد رفتم لباسو پرو کردم خیلی بهم میومد پول لباسو حساب کردم و خواستم برم خونه که یاد حرف اون عوضی افتادم که فکر میکرد موهامو بخاطر اون صورتی کردم سریع به سمت ارایشگاه روندم و رفتم تو از آرایشگر خواستم موهامو سبز روشن کنه ای خداا خیلی ناز و گوگولی شده
...دوساعت بعد...
لباسمو پوشیدم و موهامو یکم فر کردم یه سایه سبز کمرنگ،خط چشم گربه ای و یه زژ زرشکی تیپمو کامل کرد عالی شده بودم پالتومو روی لباسم پوشیدم و راه افتادم سمت محل مهمونی اولین نفری که دیدم کای بود رفتم سمتش و سلام کردم
من: سلام کای
کای:سلام خوبی
من:مرسی تو خوبی...بقیه بچه ها نیومدن؟
کای:منم خوبم...همه رسیدن تا الان منتظر تو بودیم
من:واقعا!!...یعنی آماده شدنم انقدر طول کشید؟
کای:فکرکنم😂 راستی رنگ موی جدیدت خیای قشنگه
من:مرسی خب بریم پیس بچه ها
رفتیم سمت میزی که اکیپمون اونجا بود بچه ها با دیدنم سر و صدا را انداختن و از زنگ موی جدیدم تعریف میکردن...
داشتیم میخندیدیم و حرف میزدیم که رزی گفت: بچه ها اونجا رو نگا اکیپ جیمین اومدن
به سمتی که رزی اشاره کرد نگاه کردم و چشمام روی جیمین قفل شد اون کت و شلوار ابی و موهای بلوندش خیلی جذابش کرده بودن و برای لحظه ای یادم رفت این همون عوضیه که باهاش دشمنی دارم یه لحظه برگشت نگاهم کرد و پوزخند زد سری به خودم اومدم و رومو برگردوندم ولی هنوز پوزخندشو احساس میکردم سعی کردم بیخیال شم و به بقیه جاها نگاه کنم که صداشو از پشت سرم شنیدم: سلام خانم ا.ت از دیدنت خوشحالم
لبخند اجباری زدم و متقابلا گفتم: سلام همچنین
به موهام اشاره کرد و گفت: فکر کنم حرفم خیلی تاثير داشت😏
من: نیازی به حرفای شما نبود خودم تصمیم داشتم عوضش کنم
جیمین:باشه تو راست میگی. و با پوزخند پیش اکیپش برگشت
حدود یه ساعت از مهمونی گذشته بود که آليس یهو گفت: بچه ها شما به خوناشاما اعتقاد دارید؟
سلام دوستان بلاخره اپ کردم ببخشید این یه هفته بیمارستان بستری بودم وقت نشد بذارم لطفا بهش عشق بورزید بوس جیمین رو کله هاتون😘😍
۲۳.۴k
۱۴ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.