پارت

پارت ۵
تهیونگ هم رف بالا


ته : چراااا با حولههههه امدییییی مگه لباسسسط نداشتییی( باداد

هانا : نداشتممممممم نداشتمممم چیکار می کردم باید میومدم از تو بگیرمممم ( باداد

تهیونگ : می تونستیی صداممم کنییی

تهیونگ : زود لباست رو عوض کن

یهو یک نفر امد تو
دست راست ته بود کای

کای : اقا

تهیونگ : چیه

کای : می خوان معامله رو عوض کنن

تهیونگ : چی

کای : می خوان به جای اون دو تا دختر سر این قمار کنید

تهیونگ : هانا ؟

کای : بله

تهیونگ : *** خوردنننننن ایننن نمیشههههههه برو بهشدن بگو

کای ؛ولی

تهیونگ : همین که گفتم ( با داد

کای رفت

تهیونگ فک هانا رو گرفت

تهیونگ : دفعه اخرت باشه. زود لباس بپوش ( جدی

هانا : نمد لباس کجاس

به اجوما میگم بیاره
ته رفت
هانا : بیشعوررززررر

بعد چند دقیقه اجوما امد وبه هانا لباس داد

هانا حولش رو در اورد لباس زیرش رو پوشید خواست شلوار بپوشه یهوووو یک نفر در رو باز کرد

هانا ؛ تو کی هستی

جک ؛ هیس هرزه کوچلو

هانا : تو جک امدی کمک کنی

جک : یا بیب چه زود باورت ش ه بود

هانا : یعنی چی
جک : هرزه خودمی دیگه

هانا : گمشو بروو مننن هززهه نیستممم

جک : باشه بابام ارم باش

جک نزدیک هانا میشد

هانا : اگر نری جیغ میزنم

هونا خواست جیغ بزنه جک لباش رو گذاشت رو لبای هانا
همین جوری ادامه میداد که جدا شد
جک: لبای خوشمزه ای داری


جک : بیب چیشد ترسیدی


هانا : تو کی هستی


جک : بیب من همکار تهیونگم


هانا ؛ تو هم مافیای ( با لکنا

جک : یس بیب منتظرم باش من مثل تهیونگ نیستم
جک رفت بیزون

هانا نشست رو تخت و گریه کرد

بعد چند مین ته امد

ته : هنوز که لباس نپوشیدی

هانا : الان می پوشم

ته : چرا داری گریه می کنی

هانا : چیزی نیس

ته ؛ نگفتم چیزی هس گفتم چرا


هانا چیزی نگفت

ته نزدیکش شد

ته : اشکات رو پاک کن ، دیگه هم گریه نکن


هانا : گریه کردن رو هم لرام محدو میکنی


ته : دختر جون تو دیگه مال منی حق نداری بدون اجازه من اب بخوری چه برسه به گریه


هانا : چرا اذیتم میکنی ( با گریه و کیوت


ته : ای خدا این چرا انقدر کیوته ( ارم


هانا ؛ چی


ته نشست

و اشکای هانا رو پاک کرد


ته : دیگه گریه نکن

ته رفت

هانا لباسش رو پوشید رفت پایین
داشت غدا می خورد که ته امد

ته : هانا

هانا ؛ بله

ته : شب ساعت ۸ امده باش

هانا ؛ برای چی

ته : میریم بیرون

هانا : ولی

ته رفت
دیدگاه ها (۹)

اینجا کی رل هس کی سینگل

چند سالتونه کنجکاور شدم ببینم اکثرتون چند ساله تونه

مافیای من

تهیونگ : ارههه همه هم میبینن یهو ات وارد اتاق شد و بادیگاردا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط