مافیای من

ات : حالا می بینیم اقای پارک

نیم ساعت بعد
که ات خوابش برد
یهو در باز شد و جیمین شوکه داشت نگاه می کرد
علامت جیمین_ علامت ات +

_ ات تو اینجا چیکار می کنی


+ عه جیمین امدی ( با صدا یخواب الود

_ مگه نگفتم برو خونه

+ ن
جیمین نزدیک ات شد

_ پس نگفتم ارههه ؟

+ خب می خواستم باهام بریم

_ هم تو ماشین داری هم من

+ با ماشین تو برسم ماشینم رو هم صیح میام برمیدارم

جیمین یکی از ابردش رو داد بالا

_ همین چند دقیقه پیش گفتم نزدیک شرکت نمیشی

+ نمیام داخل که فقط میام ماشین

جیمین انگشتش رو گذاشت رو لب ات

_ هیسس

_ چرا دستت درد میکرد

+ هیچی

جیمین استین لباس ات رو داد بالا دید کبود شده

_ کی این کارو کرده

+ هیچ کس

_ ات میگی یا

+ وقتی بادیگاردا منو از اتاق میبردن یکمی کشید و دردم گرفت


یهووو کوک امد اتاق

جیمین : چیشده

کوک : ات و ببر ماشین چند تا از بچه ها گمشدن

جیمین : چی ؟ همین الان

کوک : اره

جیمین : هوفففف

جیمین ات رو انداخت تو کولش و برد بیرون

ات : خودم میتونم بیام

جیمین : هیش

جیمین با یک دستش ات رو نگه داشته بود با یک دستش تنفگ رو در اورد

جیمین : اگر صوای شلیک امد جیغ نزن و نترس

ات : مگه

جیگین : هیش

یکمی جلو تر رفتن


جیمین ات ر برد گذاشت ماشین

جیمین : همین جا وایسا

ات : اخه

جیمین : درو قفل میکنم باشه ؟

ات : باش

جیمین رفت

جیمین رفت پیش کوک

کوک : چرا امدی

جیمین : کیا گمشدن ؟

کوک : ......( مثلا اسم هاشون رو گفت

یهو تهیونگ زنگ زد


جیمین : چته

تهیونگ : جیمین شرکت ...... طبقه ۳۴ اتیش گرفته

جیمین : چی ؟؟؟؟

تهیونگ : گمشو بیا

جیمین : باشههه باشهههه

جیمین قط کرد

کوک : چیشده

جیمین : همین جا باش به نامجون و شوگا بگو بیان من میرم شرکت .......


کوک : چرا

جیمین رفت
پرش زمانی
سوار ماشین شد

ات : چیشد

جیمین : هیچی تو رو میبرم خونه خودم یک کاری دارم باید برم اونجا

ات : میشه منو بزاری پیش میا

جیمین : خطرناکه الان میری خونه

ات ؛ ولی

یهو تلفن ات زنگ خورد

ات : بله

جوابی نداد

ات : بلهههههههه ( باداد

اون نفره: منتظر خبر مرگ جیمین باش

قط کرد

جیمین : کی بود

ات : نمیدونم

جیمین : جیگفت

ات : هیچی

پرش زمانی
رسیدن خونه

ات پیاده شد

جیمین : ادبت کجا رفته ؟

ات : بای

جیمین رفت

ات ویو

وارد خونه شدم حال نداصتم لباسام رو عوض کنم رفتم اشپز خونه ( ات هم مثل ادمین تون گشاده ) دیدم روی اپن دسر هس برداستم رفتم جلوی نلویزیون شروع کردم خواستم بخورم که یک کسی زنگ زد
اون ایو بود

ات : بله

ایو : ات جونم عشقیم کجایی

ات : گاو چرا این طوری حرف میزنی

ایو : عشقیم میشه بیای پیشم

ات : بیشعور کجایییی ؟؟

ایو : امدم بار‌

ات : گوه خوردییی تهیونگ کجاس

ایو : با تهیونگ دعوا کردم

ات : الان کدوم گوری هستی

ایو : چاگیا چرا این طوری حرف میزنی

ات : زر بزن ببینم

ایو : بار.......( مثلا اسمش

ات : باشههه

ایو : به تهیونگ نگی ها

ات : باشه

قط کرد
دیدگاه ها (۲۴)

پارت ۵تهیونگ هم رف بالا ته : چراااا با حولههههه امدییییی مگه...

اینجا کی رل هس کی سینگل

تهیونگ : ارههه همه هم میبینن یهو ات وارد اتاق شد و بادیگاردا...

پارت ۴یهو تهیونگ امد تهیونگ : تنبیه دیروز کافی نبود کاترینا ...

عشق مافیایی ۴p

عشق مافیاییp2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط