𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙
𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙
𝑃𝐴𝑅𝑇: 86
____
«فیلم»
مادرات: سلام*لبخند تلخ/چشمای اشکی*
ات خوشگلم.....مامانو ببخش اگ قرار شد دیگه مراقبت نباشه.....مامانو ببخش که بین اون همه بیرحم سنگدل تنهات گذاشته.....
ات:ما...مامان*اشک های جاری از چشمان تیله ای دختر ب زیر گردنش*
مادرات: ولی نگران نباش.....هنوز فرصتی برای دیدار هست....خوشحالم ک الان پیش اون پسر زندگی میکنی.... مطمئنم که الان خیلی شکه شدی....ولی باید بدونی....اون اتفاق ربطی ب اون نداره.....اینا تقصیر پدربزرگته!
اون میخواست از سر راه وارث ثروت خانواده لی و جانگ و برداره......تو باید خیلی مرافب خودت باشی.....مامان قول میده ک دوباره اون زندگی و خوشیای گذشته برمیگرده....ولی این دفعه کنار من نه!*لبخند*
از دست مامان اعصبانی نباش دخترکم....مامان تو این مدت هواسش بهت بوده....ولس نمیتونستم بزارم زنده بودنم برات اشکار بشه.....وقت تنگه.....تو باید از اون جا بری.... اونا دوروز دیگه پیدات میکنن.....
از تلفن استفاده نکن....همین الانم این فیلم در حال ردیابیه.....کسانی حرفهای مارو گوش میدن.....
یادت باشه.....
در شبی از شب های درخشان.....سیگار روشن شده ب اتش خورشید نمایان میشود....فرشته شیاطین سرخ بیدار میشود......و در پناه خودش تابوت خاکی رو در بر میگیرد.....
اوپ شب تو ب اوج خودت خواهی رسید و ب من قول بده ک فراموشی سال گذشته...زندگی قبلیه تو را با خود ب گوری در اسمان اتشین خورشید میبرد....
چشمان یشمیات را از پنهان ها اشکار کن.....موهای شلاقیت را در موج فروزان ابشار سرنوشت ب رقص در بیاور......
این مدارک و همراه خودت ب به نابودی بسپار.....سیگار خاموش شده از اشک دخترکم.....خواهد شعله ور شد.....
*لبخند تلخ و همراه اشک*
دوست دارم:)!
تهیونگ:ات....خو...خوبی؟*نگران*
«راوی»
_______
ناموصن ۵۰۰تا فالور اونوقت ۱۰۰تا لایک؟؟
𝑃𝐴𝑅𝑇: 86
____
«فیلم»
مادرات: سلام*لبخند تلخ/چشمای اشکی*
ات خوشگلم.....مامانو ببخش اگ قرار شد دیگه مراقبت نباشه.....مامانو ببخش که بین اون همه بیرحم سنگدل تنهات گذاشته.....
ات:ما...مامان*اشک های جاری از چشمان تیله ای دختر ب زیر گردنش*
مادرات: ولی نگران نباش.....هنوز فرصتی برای دیدار هست....خوشحالم ک الان پیش اون پسر زندگی میکنی.... مطمئنم که الان خیلی شکه شدی....ولی باید بدونی....اون اتفاق ربطی ب اون نداره.....اینا تقصیر پدربزرگته!
اون میخواست از سر راه وارث ثروت خانواده لی و جانگ و برداره......تو باید خیلی مرافب خودت باشی.....مامان قول میده ک دوباره اون زندگی و خوشیای گذشته برمیگرده....ولی این دفعه کنار من نه!*لبخند*
از دست مامان اعصبانی نباش دخترکم....مامان تو این مدت هواسش بهت بوده....ولس نمیتونستم بزارم زنده بودنم برات اشکار بشه.....وقت تنگه.....تو باید از اون جا بری.... اونا دوروز دیگه پیدات میکنن.....
از تلفن استفاده نکن....همین الانم این فیلم در حال ردیابیه.....کسانی حرفهای مارو گوش میدن.....
یادت باشه.....
در شبی از شب های درخشان.....سیگار روشن شده ب اتش خورشید نمایان میشود....فرشته شیاطین سرخ بیدار میشود......و در پناه خودش تابوت خاکی رو در بر میگیرد.....
اوپ شب تو ب اوج خودت خواهی رسید و ب من قول بده ک فراموشی سال گذشته...زندگی قبلیه تو را با خود ب گوری در اسمان اتشین خورشید میبرد....
چشمان یشمیات را از پنهان ها اشکار کن.....موهای شلاقیت را در موج فروزان ابشار سرنوشت ب رقص در بیاور......
این مدارک و همراه خودت ب به نابودی بسپار.....سیگار خاموش شده از اشک دخترکم.....خواهد شعله ور شد.....
*لبخند تلخ و همراه اشک*
دوست دارم:)!
تهیونگ:ات....خو...خوبی؟*نگران*
«راوی»
_______
ناموصن ۵۰۰تا فالور اونوقت ۱۰۰تا لایک؟؟
۱۳.۸k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.