پست قبلی به ۱۰تا لایک نخورد ولی من دارم میزارم💔🗿
پست قبلی به ۱۰تا لایک نخورد ولی من دارم میزارم💔🗿
نگاه اول
از زبان دازای : میدونستم چرا اینقدر زود بدون اینکه بم نگاه کنه رفت چون میترسید دوباره.....(بفهمید دیگه💔🗿)
ولی من باید یکاری کنم که هم اون مال من شه و هم بهم اعتماد کنه👍🏻
موری: هعی دازای با توعم صداما میشنوی؟
دازای: بله بله....ببخشید حواسم نبود
موری: تو کی حواس داری😐
از زبان موری: من میترسم دازای به خودش و چویا اسیب بزنه
باید با دازای حرف بزنم
موری :دازای من میدونم چویا را دوست داری باید ولش کنی ... بخاطر کارت و...
*دازای حرف موری را قطع کرد
دازای: خفع شوو مردک
*دستش را زد به میز
اون مال منه و من بش میرسم(دازای غیرتی شود🗿💔)
*دازای یجوری داد زد که همه شنیدن و کارکنان اومدن بردنش بیرؤن اتاق
از زبان موری : اون واقعا عاشقش شده
وای نه امکان داره ابرو یه مافیارا ببره باید یجوری اونارو از هم جدا کنم
از زبان دازای: عصبانی شدم و بهش گفتم خفع شو
حقش بود💔🗿
اون نمیتونه منو از چویا دور کنه
من به چویا میرسم
از زبان چویا .........
نمام شد💔🗿👍🏻
شرایط ۱۰ تا لایک💕👈🏻👉🏻
نگاه اول
از زبان دازای : میدونستم چرا اینقدر زود بدون اینکه بم نگاه کنه رفت چون میترسید دوباره.....(بفهمید دیگه💔🗿)
ولی من باید یکاری کنم که هم اون مال من شه و هم بهم اعتماد کنه👍🏻
موری: هعی دازای با توعم صداما میشنوی؟
دازای: بله بله....ببخشید حواسم نبود
موری: تو کی حواس داری😐
از زبان موری: من میترسم دازای به خودش و چویا اسیب بزنه
باید با دازای حرف بزنم
موری :دازای من میدونم چویا را دوست داری باید ولش کنی ... بخاطر کارت و...
*دازای حرف موری را قطع کرد
دازای: خفع شوو مردک
*دستش را زد به میز
اون مال منه و من بش میرسم(دازای غیرتی شود🗿💔)
*دازای یجوری داد زد که همه شنیدن و کارکنان اومدن بردنش بیرؤن اتاق
از زبان موری : اون واقعا عاشقش شده
وای نه امکان داره ابرو یه مافیارا ببره باید یجوری اونارو از هم جدا کنم
از زبان دازای: عصبانی شدم و بهش گفتم خفع شو
حقش بود💔🗿
اون نمیتونه منو از چویا دور کنه
من به چویا میرسم
از زبان چویا .........
نمام شد💔🗿👍🏻
شرایط ۱۰ تا لایک💕👈🏻👉🏻
۴.۸k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.