نگاه اول
نگاه اول
از زبان دازای : نمیدونم چی شد ...
ولی یه لحظه عقلم از دست رفت
اون....اون خیلی خوشگل بود(🗿👈🏻👉🏻)
من به اون نیاز دارم
از زبان چویا : اون مردتیکه. دراز میخواست.....بهم کنه. بفهمید دیگه🗿
من باید هرجور شده فرار کنم
باید برم پیش موری
*رفتن پیش موری
چویا : اقای موری من میخوام استفا بدم
موری: نمیشه .. تو باید به رفتارای دازای عادت کنی
به نظرت ما چجوری باش کنار اومدیم
چویا: ولی اون داشت....
*همین موقع دازای اومد
دازای: سلام اقای موری
موری : سلام دازای
از زبان دازای: چویام اینجا بود
حالا چیکار کنم خیلی سخته خودم نگه دارم(دازای تو کی منحرف شدی💔🗿
*چویا رفت بیرون
از زبان چویا: تندی از در اومدم بیرون تا اون دازای ابله دوباره نخواد کاری کنه..موریم میگه اشکال نداره
اههههه*داد
دازای:.....
تموم شد💔🗿
شرایط .... ۱0 تا لایک💕🍷
از زبان دازای : نمیدونم چی شد ...
ولی یه لحظه عقلم از دست رفت
اون....اون خیلی خوشگل بود(🗿👈🏻👉🏻)
من به اون نیاز دارم
از زبان چویا : اون مردتیکه. دراز میخواست.....بهم کنه. بفهمید دیگه🗿
من باید هرجور شده فرار کنم
باید برم پیش موری
*رفتن پیش موری
چویا : اقای موری من میخوام استفا بدم
موری: نمیشه .. تو باید به رفتارای دازای عادت کنی
به نظرت ما چجوری باش کنار اومدیم
چویا: ولی اون داشت....
*همین موقع دازای اومد
دازای: سلام اقای موری
موری : سلام دازای
از زبان دازای: چویام اینجا بود
حالا چیکار کنم خیلی سخته خودم نگه دارم(دازای تو کی منحرف شدی💔🗿
*چویا رفت بیرون
از زبان چویا: تندی از در اومدم بیرون تا اون دازای ابله دوباره نخواد کاری کنه..موریم میگه اشکال نداره
اههههه*داد
دازای:.....
تموم شد💔🗿
شرایط .... ۱0 تا لایک💕🍷
۵.۶k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.