جدا آخرین بار کی بود آخرین باری که توی کوچه با بچههای

جداً آخرین بار کِی بود؟ آخرین باری که توی کوچه با بچه‌های محل بازی کردیم؟ چی شد که دیگر ادامه ندادیم؟ چی شد که دیگر دلمان نخواست بازی کنیم؟ چی بود که ما را از ادامه دادن و خوشی‌های کودکانه باز داشت؟ چی ما را منع کرد؟ از اینکه دلخوشی‌های کوچکمان را هر روز بغل کنیم؟ که از قضاوت‌ها و نگاه‌ها نترسیم؟ که دنیای بی‌تکلف خودمان را داشته‌باشیم؟
چه کسی دستان ما را کشید و آورد وسط دنیای پیچیده‌ی آدم‌بزرگ‌ها و به حال خود رهامان کرد؟ چه کسی وادارمان کرد بزرگ شویم؟
جداً آخرین بار کِی بود و چه فعل و انفعالاتی رخ داد که دیگر ادامه ندادیم؟ که دیگر هربار که بچه‌های محل آمدند دنبالمان، گفتیم درس داریم، گفتیم حوصله نداریم و ژست بچه‌هایی را گرفتیم که دیگر بزرگ شده‌بودند، تا اینکه واقعا بزرگ شدیم، تا اینکه دلمان لک زد برای یک‌بار بی‌غم و آسوده زیستن، دلمان لک زد برای اینکه یک‌بار دیگر برگردیم به همان کوچه، توی همان زمین خاکی، کنار همان بچه‌ها و با همان شور و اشتیاق...
آخرین بار کِی بود؟! آخرین بار کِی با سر و وضعی نامرتب و با ساده‌ترین لباس‌ها و وسایل، آن‌همه احساس خوشبختی کردیم؟ آخرین بار کِی آن‌همه رفیق داشتیم؟!

#نرگس_صرافیان_طوفان
#نخلستان_دشتستان😉
#نوزدهِ_پنجِ_۱۴۰۰
۱۷:۱۷
دیدگاه ها (۲۴)

✧• و من دوسِٺ دارم ... ^~^✧•اندازه‌ے سٺاره‌هایے ڪہ شب رو رو...

لحظه هایی هستند که هستیمچه تنها چه در جمع،اما با خودمان نیست...

شهر را گشتم که مانند تو را پیدا کنم هیچ کس حتی شبیه ات ن...

با هم حرف زدیم. از هرچیز که مرا آزار می‌داد، از هرچیز که او ...

🍁تنها چیزی که برایمان مانده ، خاطراتِ خوبی ست که با تداعیِ ش...

سلااام امروز می خوام ببرمتون به حدود ۵۳ یا ۵۴ سال پیش یا همو...

#رقیب_سختپارت ۱۴باکوگو:"خو به من چه!"جولیا:"ع...عشقم.....یعن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط