پارت ۶۸
#
هلن گفت: شما دوتا مثل موش و گربه هستین
نیلا همونجوری که داشت از کنارمون رد میشد گفت: خوب نیست آدم مثل سگ پاچه این و اونو بگیره
مثل خودش گفتم: خوب نیست آدم مثل کنه بچسبه به این و اون
گفت: مشکلت با من چیه؟ حسادت میکنی اون حسو که همه نسبت بهم دارن
گفتم : تنها حسی که بقیه نسبت بهت دارن چِندِشه 😂😂
اینو که گفتم از شدت حرص بهم حمله کرد و موهام رو گرفت و کشید دخترا خواستن بیان حسابش رو برسن که گفتم : دخترا دخالت نکنین
هامین خواست بیاد سمتمون که گفتم هامین خودمون مشکلمون رو حل میکنیم نیلا گفت: دوباره تکرار کن! چه زری زدی دختره پا پتی
گفتم: اولن هرچی لایقه خودته رو به من نگو من اینه نیستم که همه خصوصیاتت رو به من بگی دومن گفتم فقط نسبت بهت چندشمون میشه خواست با پشت دست بزنه تو دهنم که پاشنه کفشم رو گذاشتم رو پاش موهامو ول کرد و گفت ولم کن اشغال پامو برداشتم از روی پاش ولی ولش نکردم با پام زدم پشت زانوش که جلو زانو زد موهاش رو گرفتم و به کمک موهاش سرش رو بلند کردم و گفتم: ببین به پای من نپیچ سرگیجه میگیری
برسام اومد سمتمون و گفت : خانوما این چه کاریه یهو نیلا زد زیر گریه و خودشو پهن کرد تو آغوش نیلا
خواستم بهش حمله کنم که برسام ابرو بالا انداخت فهمیدم الان وقتش نیست
برسام گفت خانوما این چه حرکتیه عین بمب رو سر برسام خالی شدم و گفتم: جلوی زبونش رو نگرفت واسش کوتاهش کردم
گفت: خانوم امینی از شما بعیده
هلیا گفت: آخه شما دیدین که چی گفت به دنیا بعدم اول نیلا حمله کرد
برسام نیلا رو از خودش جدا کرد و گفت خانوم طالعی از شما بعیده نیلا هیچی نگفت برسام گفت بفرمایید سوار اتوبوس شید
برسام گفته بود با خودش برم ولی انقد اعصابم خورد بود که ترجیح دادم با هامین برم به هلی گفتم که اون مخالفتی نکرد با رادوین حرف زد که رادوین بهم گفت:با برسام از این شوخیا نکن تلافی میکنه گفتم به درک همه سوار اتوبوس شدن برسام هم منتظر من تو ماشینش نشسته بود با هامین هماهنگ کرده بودم به سمت ماشین برسام حرکت کردم که هامین دقیقا جلوی برسام ایستاد و در عقب ماشین رو باز کرد با سرعت نور دویدم سمت ماشین هامین و واسه برسام دستی به علامت خداحافظ تکون دادم همشون میخندیدن چون قیافه متعجب برسام خیلی جالب بود هلن جلو نشسته بود هلیا و رادوین هم کنار من عقب نشسته بودن
به سمت شهربازی حرکت کردیم بچه ها آهنگ گذاشته بودن و میرقصیدن از عصبانیتم خیلی کم شده بود
برسام بهم زنگ زد جواب دادم گفتم: الو سلام بله
گفت : سلام و با لحن حرصی ادامه داد: دنیا تلافی میکنم بد هم تلافی میکنم
هلن گفت: شما دوتا مثل موش و گربه هستین
نیلا همونجوری که داشت از کنارمون رد میشد گفت: خوب نیست آدم مثل سگ پاچه این و اونو بگیره
مثل خودش گفتم: خوب نیست آدم مثل کنه بچسبه به این و اون
گفت: مشکلت با من چیه؟ حسادت میکنی اون حسو که همه نسبت بهم دارن
گفتم : تنها حسی که بقیه نسبت بهت دارن چِندِشه 😂😂
اینو که گفتم از شدت حرص بهم حمله کرد و موهام رو گرفت و کشید دخترا خواستن بیان حسابش رو برسن که گفتم : دخترا دخالت نکنین
هامین خواست بیاد سمتمون که گفتم هامین خودمون مشکلمون رو حل میکنیم نیلا گفت: دوباره تکرار کن! چه زری زدی دختره پا پتی
گفتم: اولن هرچی لایقه خودته رو به من نگو من اینه نیستم که همه خصوصیاتت رو به من بگی دومن گفتم فقط نسبت بهت چندشمون میشه خواست با پشت دست بزنه تو دهنم که پاشنه کفشم رو گذاشتم رو پاش موهامو ول کرد و گفت ولم کن اشغال پامو برداشتم از روی پاش ولی ولش نکردم با پام زدم پشت زانوش که جلو زانو زد موهاش رو گرفتم و به کمک موهاش سرش رو بلند کردم و گفتم: ببین به پای من نپیچ سرگیجه میگیری
برسام اومد سمتمون و گفت : خانوما این چه کاریه یهو نیلا زد زیر گریه و خودشو پهن کرد تو آغوش نیلا
خواستم بهش حمله کنم که برسام ابرو بالا انداخت فهمیدم الان وقتش نیست
برسام گفت خانوما این چه حرکتیه عین بمب رو سر برسام خالی شدم و گفتم: جلوی زبونش رو نگرفت واسش کوتاهش کردم
گفت: خانوم امینی از شما بعیده
هلیا گفت: آخه شما دیدین که چی گفت به دنیا بعدم اول نیلا حمله کرد
برسام نیلا رو از خودش جدا کرد و گفت خانوم طالعی از شما بعیده نیلا هیچی نگفت برسام گفت بفرمایید سوار اتوبوس شید
برسام گفته بود با خودش برم ولی انقد اعصابم خورد بود که ترجیح دادم با هامین برم به هلی گفتم که اون مخالفتی نکرد با رادوین حرف زد که رادوین بهم گفت:با برسام از این شوخیا نکن تلافی میکنه گفتم به درک همه سوار اتوبوس شدن برسام هم منتظر من تو ماشینش نشسته بود با هامین هماهنگ کرده بودم به سمت ماشین برسام حرکت کردم که هامین دقیقا جلوی برسام ایستاد و در عقب ماشین رو باز کرد با سرعت نور دویدم سمت ماشین هامین و واسه برسام دستی به علامت خداحافظ تکون دادم همشون میخندیدن چون قیافه متعجب برسام خیلی جالب بود هلن جلو نشسته بود هلیا و رادوین هم کنار من عقب نشسته بودن
به سمت شهربازی حرکت کردیم بچه ها آهنگ گذاشته بودن و میرقصیدن از عصبانیتم خیلی کم شده بود
برسام بهم زنگ زد جواب دادم گفتم: الو سلام بله
گفت : سلام و با لحن حرصی ادامه داد: دنیا تلافی میکنم بد هم تلافی میکنم
۶.۵k
۲۶ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.