اولین رمانم بود ...
اولین رمانم بود ...
کم و کاستی داشت به بزرگواری و خوبی خودتون ببخشین ...🥲
از راه دور یا نزدیک لپ تک تکتون رو میبوسم ...😘
شاید بشه با انگشت های دست شمرد اونایی رو که حمایتم کردن ...
ولی من واقعا از فندقی و لونا تشکر میکنم چون رمان های اونا و توصیه هاشون باعث دقت بیشتر من شد ...🤗😘
و پیشنهادات اونی هام ...😍😋
اما دلکندن از اولین رمانم خیلی سخته🤧
من لحظات عاشقانشون رو با تمام وجود و احساساتم نوشتم🥺💔
ولی واقعا عاشق اونایی شدم که لایک کردن و بهم انرژی دادن ..🥺
حتی اگه به دلیلی لایک نکرده باشین و کامنت نذاشته باشین خوندتون واسم ارزشمنده ...💜💫
این یک رمان درخواستی بودکه سداند بزارم ...💔
اما من برای علاقه مندان به هپی اند و بخاطر زیبایی کاپلمون یک پارت هپی اند هم نوشتم 🫂
خیلی ازتون ممنون میشم اگه رمان هام رو بخونین منت سرم بزارین ایراداتشو بگین🙃
من این متن رو بیست و هشت مرداد ساعت بیست و یک و پنجاه و هفت دقیقه شب یک هفته بعد از به پایان رسیدن اولین رمانم نوشتم ...
کم و کاستی داشت به بزرگواری و خوبی خودتون ببخشین ...🥲
از راه دور یا نزدیک لپ تک تکتون رو میبوسم ...😘
شاید بشه با انگشت های دست شمرد اونایی رو که حمایتم کردن ...
ولی من واقعا از فندقی و لونا تشکر میکنم چون رمان های اونا و توصیه هاشون باعث دقت بیشتر من شد ...🤗😘
و پیشنهادات اونی هام ...😍😋
اما دلکندن از اولین رمانم خیلی سخته🤧
من لحظات عاشقانشون رو با تمام وجود و احساساتم نوشتم🥺💔
ولی واقعا عاشق اونایی شدم که لایک کردن و بهم انرژی دادن ..🥺
حتی اگه به دلیلی لایک نکرده باشین و کامنت نذاشته باشین خوندتون واسم ارزشمنده ...💜💫
این یک رمان درخواستی بودکه سداند بزارم ...💔
اما من برای علاقه مندان به هپی اند و بخاطر زیبایی کاپلمون یک پارت هپی اند هم نوشتم 🫂
خیلی ازتون ممنون میشم اگه رمان هام رو بخونین منت سرم بزارین ایراداتشو بگین🙃
من این متن رو بیست و هشت مرداد ساعت بیست و یک و پنجاه و هفت دقیقه شب یک هفته بعد از به پایان رسیدن اولین رمانم نوشتم ...
۱۶.۲k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.