Yor Memories Come AND

Y̤̮o̤̮ṳ̮r̤̮ M̤̮e̤̮m̤̮o̤̮r̤̮i̤̮e̤̮s̤̮ C̤̮o̤̮m̤̮e̤̮ A̤̮N̤̮D̤̮ G̤̮o̤̮ I̤̮n̤̮ M̤̮y̤̮ H̤̮r̤e̤̮a̤̮d̤̮                           L̤̮i̤̮k̤̮e̤̮ B̤̮o̤̮o̤̮m̤̮r̤̮a̤̮n̤̮g̤̮🖤🪐
P̤̮A̤̮R̤̮T̤̮⁵⁶[L̤̮A̤̮S̤̮T̤̮ P̤̮A̤̮R̤̮T̤̮]
J̤̮K̤̮ a̤̮n̤̮d̤̮ M̤̮O̤̮O̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🤏☻️
A̤̮D̤̮M̤̮I̤̮N̤̮ : J̤̮I̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🍫🦋

مویون از گریه نفسش بند اومده بود ...

پ . ج :پسر کله شق صحبت نکن ...بزار آمبولانس بیاد ...(بغض

_________________________________________________________

[پرش زمانی به یکسال بعد]

جونگکوک :یاع جه هوا گریه نکن پسر !

مویون :یه جور میگی انگار میفهمه داری چی زر میزنی ...

جونگکوک زیر لب :ایگو باز این وحشی شد ...

مویون :چیزی گفتی ؟

جونگکوک :گفتم چقدر این زن زیباست !

مویون :آها ...باور میکنم ...ولی این نی نیمون خیلی نازه🤧

جونگکوک :زیرا به پدر گرام رفت ...

مویون : واقعا ؟ نه حاجی اینقدر هم زشت نیست

جونگکوک با لب و لوچه آویزون رفت روی صندلی نشست و پرونده جدید رو گرفت دستش...

مویون صندلی رو کنار زدو سمت خودش کشید :شوخی کردم  ...یکی از معیار های من زیباییه عزيز م ...

جونگکوک و مویون باهم بوسه ای طولانی را آغاز کردند💜

[T̤̮H̤̮E̤̮ R̤̮N̤̮D̤̮]
دیدگاه ها (۶)

اولین رمانم بود ...کم و کاستی داشت به بزرگواری و خوبی خودتون...

وقتی از این استیکر استفاده میکنم یعنی دارم گریه میکنم : 😃😀ول...

Y̤̮o̤̮ṳ̮r̤̮ M̤̮e̤̮m̤̮o̤̮r̤̮i̤̮e̤̮s̤̮ C̤̮o̤̮m̤̮e̤̮ A̤̮N̤̮D̤̮ ...

Y̤̮o̤̮ṳ̮r̤̮ M̤̮e̤̮m̤̮o̤̮r̤̮i̤̮e̤̮s̤̮ C̤̮o̤̮m̤̮e̤̮ A̤̮N̤̮D̤̮ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط