من برگشتم فصل ۲(پارت۲)
من برگشتم فصل ۲(پارت۲)
* خانم کیممم ( منشی شرکت)
خانم کیم . بله خانم
* امروز برناممون چیه
خانم کیم . اول از همه عکسبرداری با یه برند رو داریم بعدش میریم سر قرار با رئیس برندی که فردا قراره باهاش عکسبرداری داشته باشیم بعدش باید برای مهمونی فردا شب برید خرید
* من نمیرم
خانم کیم . اما خانم شما پارسال هم نرفتین امسال آقای پارک گفتن حتما باید برین چون خودشون حالشون خوب نیست و نمیتونن برن اونجا تازه شما وارث شرکت هستید
* باشه باشه میرم
چند ساعت بعد
همه کارام تموم شد و رفتم خونه و روی مبل لم دادم
* واییییییییییی چقدر خسته شدم
همینجوری غرغر میکردم که گوشیم زنگ خورد خانم کیم بود
خانم کیم . سلام خانم برای فردا ساعت ۵ عصر وقت آرایشگاه براتون گرفتم ساعت ۷ هم بیاید به محلی که آدرسشو براتون میفرستم
* باشه خدافظ
رفتم طبقه بالا توی اتاقم بالشتمو گرفتم جلوی دهنم و کلی جیغ زدم
* وای خدا حوصلم ندارم
فردا عصر
سریع لباسم رو برداشتم و رفتم آرایشگاه یه آرایش غلیظ کردم و لباسم رو پوشیدم(عکس لباس ا.ت پست بعد)موهام هم به آرایشگر گفتم یکم حالت دار بکنه و راه افتادم به سمت لوکیشن
چند مین بعد
رسیدم اونجا و وارد شدم همه نگاه ها برگشت سمت من
رفتم و دور یک میز کوچیک نشستم که ناگهان چشمم بهش خورد تهیونگ بود از وقتی طلاق گرفتیم فقط یک بار دیدمش پارسال نیامدم به این جشن تا چشمم بهش نخوره هروقت میبینمش یاد اون بدبختیام میوفتم بی خیال سرم رو پایین انداختم و سعی کردم بهش توجه نکنم که متوجه شدم یک نفر امد و کنارم نشست
لی جین بود ما باهم کلی صمیمی شدیم به عنوان دوتا دوست ساده باهم میریم بیرون
لی جین . واو خانم خانما چه خوشگل شدین
* ممنون توهم خوشتیپ شدی بگو ببینم زن پیدا کردی واسه خودت
بعدش دوتامون خندیدیم
لی جین . ميگما دیدیش اونجا واستاده
* اره ولی واسم مهم نیست
لی جین . مشتاق شدم باهات برقصم افتخار میدی
* خانم کیممم ( منشی شرکت)
خانم کیم . بله خانم
* امروز برناممون چیه
خانم کیم . اول از همه عکسبرداری با یه برند رو داریم بعدش میریم سر قرار با رئیس برندی که فردا قراره باهاش عکسبرداری داشته باشیم بعدش باید برای مهمونی فردا شب برید خرید
* من نمیرم
خانم کیم . اما خانم شما پارسال هم نرفتین امسال آقای پارک گفتن حتما باید برین چون خودشون حالشون خوب نیست و نمیتونن برن اونجا تازه شما وارث شرکت هستید
* باشه باشه میرم
چند ساعت بعد
همه کارام تموم شد و رفتم خونه و روی مبل لم دادم
* واییییییییییی چقدر خسته شدم
همینجوری غرغر میکردم که گوشیم زنگ خورد خانم کیم بود
خانم کیم . سلام خانم برای فردا ساعت ۵ عصر وقت آرایشگاه براتون گرفتم ساعت ۷ هم بیاید به محلی که آدرسشو براتون میفرستم
* باشه خدافظ
رفتم طبقه بالا توی اتاقم بالشتمو گرفتم جلوی دهنم و کلی جیغ زدم
* وای خدا حوصلم ندارم
فردا عصر
سریع لباسم رو برداشتم و رفتم آرایشگاه یه آرایش غلیظ کردم و لباسم رو پوشیدم(عکس لباس ا.ت پست بعد)موهام هم به آرایشگر گفتم یکم حالت دار بکنه و راه افتادم به سمت لوکیشن
چند مین بعد
رسیدم اونجا و وارد شدم همه نگاه ها برگشت سمت من
رفتم و دور یک میز کوچیک نشستم که ناگهان چشمم بهش خورد تهیونگ بود از وقتی طلاق گرفتیم فقط یک بار دیدمش پارسال نیامدم به این جشن تا چشمم بهش نخوره هروقت میبینمش یاد اون بدبختیام میوفتم بی خیال سرم رو پایین انداختم و سعی کردم بهش توجه نکنم که متوجه شدم یک نفر امد و کنارم نشست
لی جین بود ما باهم کلی صمیمی شدیم به عنوان دوتا دوست ساده باهم میریم بیرون
لی جین . واو خانم خانما چه خوشگل شدین
* ممنون توهم خوشتیپ شدی بگو ببینم زن پیدا کردی واسه خودت
بعدش دوتامون خندیدیم
لی جین . ميگما دیدیش اونجا واستاده
* اره ولی واسم مهم نیست
لی جین . مشتاق شدم باهات برقصم افتخار میدی
۷۶.۷k
۱۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.