.
.
.
.
رفته ای از خیابان همیشگی
از زیر سایه درختانش
از هجوم نور چراغ ها
از آجر فرش پیاده رو ها، گذشته ای
به دور تر از جدایی شاید
به تنهایی های دو نفره
که دستانت غرق دستان کسی است که من نیستم و...
سکانس های پایانی دیدار هایتان
شبیه درام گذشته نیست
در آن خیابان تازه قدم بزن
من همین جا
به نوستالژی های تلخم ادامه میدهم
زیر همان درخت ها
یواشکی به نبودنت نگاه میکنم
و کف فرش هارا
با خاکستر هایم نقاشی
سیاه و سفید!
.
.
شب_خوش !
ـ
.
.
رفته ای از خیابان همیشگی
از زیر سایه درختانش
از هجوم نور چراغ ها
از آجر فرش پیاده رو ها، گذشته ای
به دور تر از جدایی شاید
به تنهایی های دو نفره
که دستانت غرق دستان کسی است که من نیستم و...
سکانس های پایانی دیدار هایتان
شبیه درام گذشته نیست
در آن خیابان تازه قدم بزن
من همین جا
به نوستالژی های تلخم ادامه میدهم
زیر همان درخت ها
یواشکی به نبودنت نگاه میکنم
و کف فرش هارا
با خاکستر هایم نقاشی
سیاه و سفید!
.
.
شب_خوش !
ـ
۳۱۸
۱۴ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.