در قلزم می همچو حباب است دل ما

در قلزم می همچو حباب است دل ما
از خانه به دوشان شراب است دل ما
موقوف نسیمی است ز هم ریختن ما
چون برگ خزان پا به رکاب است دل ما
سطری است ز پیشانی ما راز دو عالم
بی پرده تر از عالم آب است دل ما
از جنبش مهدست گرانخوابی اطفال
از گردش افلاک به خواب است دل ما
چون تیغ برهنه است چو افتد به سرش کار
هر چند که در زیر نقاب است دل ما
اینجا که منم قیمت دل هر دو جهان است
آنجا که تویی در چه حساب است دل ما
هر چند که در هر چمن آتش نفسی هست
صائب ز نوای تو کباب است دل ما
صائب تبریزی
دیدگاه ها (۱)

...رفته ای از خیابان همیشگیاز زیر سایه درختانشاز هجوم نور چر...

...دفتر زمانت را باز کنعقربه هارا نوازش کن و از خاک عاریثانی...

تنهاییزخمی است که از تن بزرگ تَر استو این درحتی اگر به جهنم ...

به آفتاب احتیاج داشتماحتیاج داشتم به دمیدن صبحتا بیدار شـوم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط