شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش

شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش

که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن

به لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش

#حافظ
دیدگاه ها (۲)

خلاصِ حافظ از آن زلفِ تابدار مبادکه بستگانِ کمندِ تو رستگارا...

شورِ عشقی کو، که رسوای جهان سازد مرا؟بی‌نیاز از نام و فارغ ا...

رخساره نشان دادی بی دین و دلم کردیبگشای خم گیسو بی طاقت و تا...

رازی درونِسینه من می سوخت ،می خواستم که باتو سُخن گوید ،اما ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط