عاشق رئیسم شدم♡۳۹
عاشق رئیسم شدم♡۳۹
ته که رفت دیدم جلو پله برقی حسابی شلوغه که یهو همهمه شد و یه نفر افتاد بغلم نگاهش کردم دیدم.......سوهی بود (اون مکالمه ها تکرار شد) بعد رفت بیرون منم وایسادم ته بیاد اومد و رفتیم طبقه بالا گشتیم دیگه گرسنمون شده بود که اومدیم بیرون و رفتیم نزدیکترین رستوران و غذا سفارش دادیم داشتیم میخوردیم(دقت کنید سوهی و کوک هنوز همو ندیدن) که یهو دیدم آدمای سیاه پوش اومدن داخل(به به مافیایی شد😂)
[ادمارو با ٪ و & و * نشون میدم ]
٪دستا بالا هرکسی تکون بخوره میمیره
&دستاتون رو بگیرید بالا عوضی ها(عربده)
همه همینجوری وایساده بودن که چشمم به سوهی افتاد معلوم بود خیلی ترسیده بود داشت میلرزید اروم اروم داشتم میفرستم سمتش که
*آهای تو بیا اینور ببینم حرومزاده(لطفا ببخشید مجبورم اینطوری بنویسم کوکی جونم منو ببخش)
کوک: ........
*بهت میگم بیا اینورررر(عربده)
ویه گلوله به هوا زد که همه جیغ زدن که دیدم سوهی غش کرد بدو بدو رفتم پیشش
کوک:سوهی سوهی خوبی(داد)
کوک:لیا چرا سوهی اینجوری شد
لیا: (گریه میکنه)
کوک:لیاااا بهت میگم سوهی چش شده(عربده)
ته:کوک اروم باش
کوک:چطور اروم باشم آخه
لیا:اون هق اون به صدا های خیلی بلند مثل داد و اینا فوبیا داره😭😭😭
کوک:سوهی چشماتو باز کن
دیدم جواب نمیده رنگش پریده بود براید استایل بلند کردمش ببرشم پشت که یکی از اون آدما گف
٪کجا بشین سرجات
کوک:مگه نمیبینی حالش بده
........
شرایط پارت بعد: ۱۴ لایک و ۱۳ کامنت🥺
ته که رفت دیدم جلو پله برقی حسابی شلوغه که یهو همهمه شد و یه نفر افتاد بغلم نگاهش کردم دیدم.......سوهی بود (اون مکالمه ها تکرار شد) بعد رفت بیرون منم وایسادم ته بیاد اومد و رفتیم طبقه بالا گشتیم دیگه گرسنمون شده بود که اومدیم بیرون و رفتیم نزدیکترین رستوران و غذا سفارش دادیم داشتیم میخوردیم(دقت کنید سوهی و کوک هنوز همو ندیدن) که یهو دیدم آدمای سیاه پوش اومدن داخل(به به مافیایی شد😂)
[ادمارو با ٪ و & و * نشون میدم ]
٪دستا بالا هرکسی تکون بخوره میمیره
&دستاتون رو بگیرید بالا عوضی ها(عربده)
همه همینجوری وایساده بودن که چشمم به سوهی افتاد معلوم بود خیلی ترسیده بود داشت میلرزید اروم اروم داشتم میفرستم سمتش که
*آهای تو بیا اینور ببینم حرومزاده(لطفا ببخشید مجبورم اینطوری بنویسم کوکی جونم منو ببخش)
کوک: ........
*بهت میگم بیا اینورررر(عربده)
ویه گلوله به هوا زد که همه جیغ زدن که دیدم سوهی غش کرد بدو بدو رفتم پیشش
کوک:سوهی سوهی خوبی(داد)
کوک:لیا چرا سوهی اینجوری شد
لیا: (گریه میکنه)
کوک:لیاااا بهت میگم سوهی چش شده(عربده)
ته:کوک اروم باش
کوک:چطور اروم باشم آخه
لیا:اون هق اون به صدا های خیلی بلند مثل داد و اینا فوبیا داره😭😭😭
کوک:سوهی چشماتو باز کن
دیدم جواب نمیده رنگش پریده بود براید استایل بلند کردمش ببرشم پشت که یکی از اون آدما گف
٪کجا بشین سرجات
کوک:مگه نمیبینی حالش بده
........
شرایط پارت بعد: ۱۴ لایک و ۱۳ کامنت🥺
۸.۰k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.