تو را در مشت میگیرم شبیه حبه ی انگور

*
تو را در مشت میگیرم شبیه حبه ی انگور
نگاهت را نمیدزدی و میگویی که خب منظور؟

به خود میگویم از چشمش حذر کن تا سرت گرم است
نگاهش کن نمیفهمد که تو مجنونی و معذور

تفکر با من و باتو تصور های مستانه
تجسم کن تلنگر را شبیه ضربه بر سنتور

فقط با لمس انگشتت دلم در سینه میلرزد
لباست را که میبوسم نگاهم میشود منشور

بدن براق و بازیگر هوس انگیز و رازآلود
امان از هسته ی قلبی که داری دختر مغرور

تورا از قورگیهایت نچیدم گرچه از طعمت
دهانم آب می افتاد بروی دست من ساتور

بزن چرخی که مشتاقم ببینم رقص پایت را
برای عشوه ات چشمی چرانیدم کمی ناجور

قدو بالای اشعارم برای مصلحت بینی
نمی گوید که عریان تر شدم از طاهر مشهور

نه بد مستم نه هشیارم شراب ناب میفهمد
کمال آن تقلایی که در جسمت شده مذکور

سبک وزن پر از قدرت برای دلبری کردن
هم آهنگین ترین ناله شبیه زخمه بر تنبور

تو را در مشت خود دارم کنار صورتم اما
نگاهت مثل صیادی که دارد کوسه ای در تور
*******************
دیدگاه ها (۶)

بی نظیر است جهان لحظه ی خندیدن توغنچه در حسرت یک مرتبه گل چی...

بد نکن با دلم اینگونه ، که بد می بینیمی نشینی لبِ دلشوره و غ...

اینم از نقاشی من .... ;-)

دخترم! بند دلم غمگینم!شیشه عمر غبار آگینم!جوجه گم شده در توف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط