پارتده
اون.. او. ن اتبود بلندش کردم که
ته:ات تو اینجا چیکار میکنی؟
نامی:اون از ما خواست تا تو رو برا اخرین با از دور ببینه و بعد بره بوسان
کوک: ما خیلی تلاش کردیم که ببای ات رو راضی کنیم اما نشد که نشد
ته:ات میشه بغلت کنم
ات :البته
محکم بغلش کردم دیدم اعظا هم اشک ریزان به بغلمون اضافه شدن یه پنج دقیقه ای همون جوری بودیم که ات اومد بیرون و گفت
ات:ته من دیگهرنمیتونم دوری کنم بیا باهم باشیم
ته:ات اما بابات
ات:اونو ولش خودم یه جوری راضیش میکنم و
بعد بدو بدو رفت سمت ایران(مگه سر کوچس عزیزم ولی بچه ها ما ارمی ها واسه دیدن بی تی اس تا کرا پیاده میدوعیم چه برسه قضیه ی ازدواج وسط باشه)
(پرش به ایران)
ات ویو
رفتم تو خونه و
ات:من با ته ازدواج میکنمو تو هم نمیتونی کاری بکنی
بابای ات:چرا نمیخوای بفهمی اون هوس باز تو رو از روی هوس میخوادت بعد انجام کاراش ولت میکنه
ات:شما چرا نمیخوای بفهمی که اون به خاطر من مریض هم شد داشت جونشو میداد بعد تو میگی از روی هوس میخوادت هه
بابای ات:حتی اگه از خونه ترد بشی
ات:حتی اگه از خونه ترد بشم و
رفتم از خونه بیرون سوار جت شخصی کوک شدمو رفتم کره تا رسیدم دیدم اعضا جز ته اونجان رفتم پیششون
شوگا:چی شد ات
ات:از خونه ترد شدم ولی خونه ی واقعیه من اینجاعه و گفتم ته کجاست
جیهوپ:بیرون منتظرته
رفتم بیرونو دوویدمو بغلش کردم
ته:ات چیشد قبول کرد
ات:از خونه تردم کرد ولی من قراره به خونهی واقعیم برم یعنی قلب تو
ته ویو
بعد گفتن این حرفش از خوشحالی همین جوری پیش همه لباشو بوسیدم و سریع جدا شد و گفت
ات:ته الان اخه
اعظا:ام ما دیگه میریم شما راحت باشین
ات :ماهم داتیم میرفتیم بعدن میبینمتون هیونگاا
ات ویو
داشتم از خوشحالی میمردم خیلی خوش حال بودم رفتیم عمارت و اجوما رو بغل کردم رفتیم خوابیدیمو
(پرش به روز عروسی)
ادامه دارد....
ته:ات تو اینجا چیکار میکنی؟
نامی:اون از ما خواست تا تو رو برا اخرین با از دور ببینه و بعد بره بوسان
کوک: ما خیلی تلاش کردیم که ببای ات رو راضی کنیم اما نشد که نشد
ته:ات میشه بغلت کنم
ات :البته
محکم بغلش کردم دیدم اعظا هم اشک ریزان به بغلمون اضافه شدن یه پنج دقیقه ای همون جوری بودیم که ات اومد بیرون و گفت
ات:ته من دیگهرنمیتونم دوری کنم بیا باهم باشیم
ته:ات اما بابات
ات:اونو ولش خودم یه جوری راضیش میکنم و
بعد بدو بدو رفت سمت ایران(مگه سر کوچس عزیزم ولی بچه ها ما ارمی ها واسه دیدن بی تی اس تا کرا پیاده میدوعیم چه برسه قضیه ی ازدواج وسط باشه)
(پرش به ایران)
ات ویو
رفتم تو خونه و
ات:من با ته ازدواج میکنمو تو هم نمیتونی کاری بکنی
بابای ات:چرا نمیخوای بفهمی اون هوس باز تو رو از روی هوس میخوادت بعد انجام کاراش ولت میکنه
ات:شما چرا نمیخوای بفهمی که اون به خاطر من مریض هم شد داشت جونشو میداد بعد تو میگی از روی هوس میخوادت هه
بابای ات:حتی اگه از خونه ترد بشی
ات:حتی اگه از خونه ترد بشم و
رفتم از خونه بیرون سوار جت شخصی کوک شدمو رفتم کره تا رسیدم دیدم اعضا جز ته اونجان رفتم پیششون
شوگا:چی شد ات
ات:از خونه ترد شدم ولی خونه ی واقعیه من اینجاعه و گفتم ته کجاست
جیهوپ:بیرون منتظرته
رفتم بیرونو دوویدمو بغلش کردم
ته:ات چیشد قبول کرد
ات:از خونه تردم کرد ولی من قراره به خونهی واقعیم برم یعنی قلب تو
ته ویو
بعد گفتن این حرفش از خوشحالی همین جوری پیش همه لباشو بوسیدم و سریع جدا شد و گفت
ات:ته الان اخه
اعظا:ام ما دیگه میریم شما راحت باشین
ات :ماهم داتیم میرفتیم بعدن میبینمتون هیونگاا
ات ویو
داشتم از خوشحالی میمردم خیلی خوش حال بودم رفتیم عمارت و اجوما رو بغل کردم رفتیم خوابیدیمو
(پرش به روز عروسی)
ادامه دارد....
۲.۹k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.