پارت نه
برگشتیم کره تو فرودگاه دیدم همه ی اعظا هستن جز ته رفتیم پیشششون
نامجون:خب چی شد
من گریه کنان ازشون دور شدم
کوک:اون به باباش گفت که برگرده کره با ته ازدواج میکنه
(پرش به خونهی ات)
ات ویو
رفتم داخل تا خواستم درو ببندم یکی پاشو گذاشت لایه در و وا کرد دیدم نامجونه
نامی:ات میخوای بگم کارای عروسیو بکنن
ات:هیونگ من از روی حرص به بابام اونو گفتم من فزدا میرم بوسان میتونی یه کاری کنی از دور ته برا اخرین بار ببینم؟
نامی :ام باشه حتما و رفت
(پرش به فردا)
ات ویو
رفتم پشت یه درخت قایم شدم دیدم همهی اعظا دارنمیخدن جز ته که کنار رود خونه نشسته داره سنگ میندازه تو اب
ته:کوک اصلا ما چرا اومدیم اینجا
کوک:ام خب.. خب... اصا.. اصلا تو چرا اونجایی بلند شو بیا اینور تا حلت ندادم تو ابهاا
ته:باشه داداش چقدر عصبی
از شدت کیوتیش که صاحبش من نبو م گریم گرفت
ته ویو
دیدم از پشت یه درختی صدای گریه میاد داشتم میرفتم کهدستی مانعم شد
نامی:کجا داری میری (استرسی)
ته:اونجاصدای گریه میاد شاید یکی کمک بخواد (الهی ادمین بمیره واسهمهربونیت تهیونگاااا)
نامی :ام ... ماکه.. صدایی نشنیدیم.. ب.. یا بریم هیونگ ولش
از دست نامجون دستمو کشیدم بیرونو دوویدم سمت صدا با چیزی که دیدم باورم نمیشد
اون... او.. ن
ادامه دارد
نامجون:خب چی شد
من گریه کنان ازشون دور شدم
کوک:اون به باباش گفت که برگرده کره با ته ازدواج میکنه
(پرش به خونهی ات)
ات ویو
رفتم داخل تا خواستم درو ببندم یکی پاشو گذاشت لایه در و وا کرد دیدم نامجونه
نامی:ات میخوای بگم کارای عروسیو بکنن
ات:هیونگ من از روی حرص به بابام اونو گفتم من فزدا میرم بوسان میتونی یه کاری کنی از دور ته برا اخرین بار ببینم؟
نامی :ام باشه حتما و رفت
(پرش به فردا)
ات ویو
رفتم پشت یه درخت قایم شدم دیدم همهی اعظا دارنمیخدن جز ته که کنار رود خونه نشسته داره سنگ میندازه تو اب
ته:کوک اصلا ما چرا اومدیم اینجا
کوک:ام خب.. خب... اصا.. اصلا تو چرا اونجایی بلند شو بیا اینور تا حلت ندادم تو ابهاا
ته:باشه داداش چقدر عصبی
از شدت کیوتیش که صاحبش من نبو م گریم گرفت
ته ویو
دیدم از پشت یه درختی صدای گریه میاد داشتم میرفتم کهدستی مانعم شد
نامی:کجا داری میری (استرسی)
ته:اونجاصدای گریه میاد شاید یکی کمک بخواد (الهی ادمین بمیره واسهمهربونیت تهیونگاااا)
نامی :ام ... ماکه.. صدایی نشنیدیم.. ب.. یا بریم هیونگ ولش
از دست نامجون دستمو کشیدم بیرونو دوویدم سمت صدا با چیزی که دیدم باورم نمیشد
اون... او.. ن
ادامه دارد
۲.۳k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.