دوپارتی از چان وقتی که هردوتون
دوپارتی از چان: (وقتی که هردوتون...)
تو ات، ۱۹ ساله یه دختر کاملا بالغ و زرنگ دختری که تماماً و به شدت به ورزش علاقمند بود و دوستش داشت، تو بدنسازی کار میکردی اما در کنار بوس هم میرفتی با اینکه زمان کمی بدنسازی شروع کرده بودی اما به سرعت عضله ساخته بودی و دقیقا مثله یه مربی حرفه ای بودی امروز یه مسابقه داشتی و خیلی خوب تمرین کرده بود تو کاملا عاشق زدن بودی و بوکس تنها چیزی بود که میتونستی باهاش حال کنی و تنها ورزش رزمی بود که دوستش داشتی و باهاش بیشتر میساختی، یه فرد تازه وارد اومد بود که خیلیا راجبش صحبت میکردن کلا با اینکه فقط چند روز از اومدنش میگذشت اما ازش همه جای باشگاه حرف بود تو کنجکاو بودی این فرد کیه برای همین میخواستی تو هم باهاش آشنا شی، توُ، تو خونه از قبل لباس ورزشیت رو میپوشی و روش یه سوییشرت میپوشیو میای باشگاه پس بعد در آوردن سوییشرتت اونو انداختی تو ساکت آب قم قمت رو برداشتی و بعد گذاشتن ساکت تو کمدت و قفل کردنش رفتی به سمت وسیله های ورزشی
امروز برنامت این بود بازو انجام بدی بعدش شکم بزنی و آخرش هم یکم تمرین داشته باشی پس رفتی سمت یه دمبل و بعد برداشتنش شروع کردی به ورزش کردن
(۴۰ دقیقه بعد)
تو معمولا زیاد ورزش میکنی و کلا نمیتونی کم ورزش کنی و باید حداقل دیگه ورزشت یک ساعته باشه بعد تموم کردن کارت رفتی به سمت یکی از افراد باشگاه که چند دقیقه پیش حین ورزش داشتی درموردش با دوستت حرف میزدی
(فلش بک)
تو مشغول ورزش شکمت بودی که یکی از دوستات که اونم باهات داشت ورزش میکرد شروع به حرف زدن کرد
: خسته نباشی دختر
ات: میدونی که نیستم
: تو هیچوقت نشده خسته بشی اونم از چیزی که عاشقشی
ات: ممنون که میدونی رفیق
: راستی با اون پسره که تازه اومده باشگاه آشنا شدی؟
ات: نه چطور؟خیلی ازش صحبت میشه
: پسره خیلی بدنش پر عضلست دقیقا مثل تو برای خودش حرفه ایه
ات: جالبه
: اوهوم، شما دوتا از نظرم دوست بشید دیگه پدر ورزشو درمیارید ، از نظرم برو باهاش آشنا شو
ات: اوهوم، حالا ببینم چی میشه
(پایان فلش بک)
تو ات، ۱۹ ساله یه دختر کاملا بالغ و زرنگ دختری که تماماً و به شدت به ورزش علاقمند بود و دوستش داشت، تو بدنسازی کار میکردی اما در کنار بوس هم میرفتی با اینکه زمان کمی بدنسازی شروع کرده بودی اما به سرعت عضله ساخته بودی و دقیقا مثله یه مربی حرفه ای بودی امروز یه مسابقه داشتی و خیلی خوب تمرین کرده بود تو کاملا عاشق زدن بودی و بوکس تنها چیزی بود که میتونستی باهاش حال کنی و تنها ورزش رزمی بود که دوستش داشتی و باهاش بیشتر میساختی، یه فرد تازه وارد اومد بود که خیلیا راجبش صحبت میکردن کلا با اینکه فقط چند روز از اومدنش میگذشت اما ازش همه جای باشگاه حرف بود تو کنجکاو بودی این فرد کیه برای همین میخواستی تو هم باهاش آشنا شی، توُ، تو خونه از قبل لباس ورزشیت رو میپوشی و روش یه سوییشرت میپوشیو میای باشگاه پس بعد در آوردن سوییشرتت اونو انداختی تو ساکت آب قم قمت رو برداشتی و بعد گذاشتن ساکت تو کمدت و قفل کردنش رفتی به سمت وسیله های ورزشی
امروز برنامت این بود بازو انجام بدی بعدش شکم بزنی و آخرش هم یکم تمرین داشته باشی پس رفتی سمت یه دمبل و بعد برداشتنش شروع کردی به ورزش کردن
(۴۰ دقیقه بعد)
تو معمولا زیاد ورزش میکنی و کلا نمیتونی کم ورزش کنی و باید حداقل دیگه ورزشت یک ساعته باشه بعد تموم کردن کارت رفتی به سمت یکی از افراد باشگاه که چند دقیقه پیش حین ورزش داشتی درموردش با دوستت حرف میزدی
(فلش بک)
تو مشغول ورزش شکمت بودی که یکی از دوستات که اونم باهات داشت ورزش میکرد شروع به حرف زدن کرد
: خسته نباشی دختر
ات: میدونی که نیستم
: تو هیچوقت نشده خسته بشی اونم از چیزی که عاشقشی
ات: ممنون که میدونی رفیق
: راستی با اون پسره که تازه اومده باشگاه آشنا شدی؟
ات: نه چطور؟خیلی ازش صحبت میشه
: پسره خیلی بدنش پر عضلست دقیقا مثل تو برای خودش حرفه ایه
ات: جالبه
: اوهوم، شما دوتا از نظرم دوست بشید دیگه پدر ورزشو درمیارید ، از نظرم برو باهاش آشنا شو
ات: اوهوم، حالا ببینم چی میشه
(پایان فلش بک)
- ۲۰.۲k
- ۰۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط