کابوس تلخ
کابوس تلخ
p:11
فهمیدم صدای امیلیه( بچشونه) داشتم وتو رو میزدم کنار که یکی از گوشه لباسم گرفت
کوک : کجا میری ا.ت
ا.ت: عشقم بچه داره گریه میکنه برم بیارمش پیش خودمون
کوک: خاااااااا پیششششششش( خارو پف🔪)
ا.ت ویو
دیدم خابیده لبخند زدم رفتم امیلی رو اوردم بغلم و بهش شیر دادم اروم شد اوردمش کنار خودمو کوک گذاشتمش و گرفت خابید دو ساعت بعد بیدار شدم دیدم کوک بچه رو بغل کرده و هر دوشون مث دو تا بانی کیوت بغل همن لبخند زدم رفتم ناهار درست کنم که صدای زنگ در اومد درو باز کردم کاگامی بود دوستک پریدک بغل بقیه دوستام هم اومدن
ا.ت: هوی تویله نیست همه ی گاو هارو راه بدم ( پوزخند)
سویی: ما گاو نیستم خودتم گاوی ها مثلن
دوستاش : راستی بیار بچتو ببنیم
ا.ت : خابه الان میرم میارمش شما بشنید غذا بخورید رفتم بالا با صحنه ی که مواجه شدم خندیدم کوک بیدار شد گفت بیا بگیر بچتو نزاشت بخابم بیا رفتم بگیرم یهو.......
بخشید کم بود اخه باید فالوور ها برسه که یه گونی براتون مینویسم💀😒
p:11
فهمیدم صدای امیلیه( بچشونه) داشتم وتو رو میزدم کنار که یکی از گوشه لباسم گرفت
کوک : کجا میری ا.ت
ا.ت: عشقم بچه داره گریه میکنه برم بیارمش پیش خودمون
کوک: خاااااااا پیششششششش( خارو پف🔪)
ا.ت ویو
دیدم خابیده لبخند زدم رفتم امیلی رو اوردم بغلم و بهش شیر دادم اروم شد اوردمش کنار خودمو کوک گذاشتمش و گرفت خابید دو ساعت بعد بیدار شدم دیدم کوک بچه رو بغل کرده و هر دوشون مث دو تا بانی کیوت بغل همن لبخند زدم رفتم ناهار درست کنم که صدای زنگ در اومد درو باز کردم کاگامی بود دوستک پریدک بغل بقیه دوستام هم اومدن
ا.ت: هوی تویله نیست همه ی گاو هارو راه بدم ( پوزخند)
سویی: ما گاو نیستم خودتم گاوی ها مثلن
دوستاش : راستی بیار بچتو ببنیم
ا.ت : خابه الان میرم میارمش شما بشنید غذا بخورید رفتم بالا با صحنه ی که مواجه شدم خندیدم کوک بیدار شد گفت بیا بگیر بچتو نزاشت بخابم بیا رفتم بگیرم یهو.......
بخشید کم بود اخه باید فالوور ها برسه که یه گونی براتون مینویسم💀😒
۵.۷k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.