کاش آنکس که به تو حق قضاوت میداد

کاش آن‌کس که به تو حق قضاوت می‌داد
به من سوخته دل فرصت صحبت می‌داد

چه نیازی‌ست به خون‌خواهی دشمن وقتی
به گنه‌کاری ما دوست شهادت می‌داد

دل بریدی زِ من و عهد شکستی، آری
عشق هر جا که نباید به تو جرأت می‌داد

تا پر و بال بگیری و به جایی برسی
چی کسی بیشتر از من به تو فرصت می‌داد؟

هر که از نام تو پرسید همین را گفتم
گل سرخی که فقط بوی نجابت می‌داد
#محمدحسن_جمشیدی
#M
دیدگاه ها (۱)

ای که نزدیکتر از جانی و پنهان زِ نگههجر تو خوشترم آید ز وصال...

‏عشق حق داشت، اگر تور نینداخت به آببرکهٔ بختِ من از ماهیِ دل...

گرچه ما با همه هستیم، کسی با ما نیست هیچ کس بیشتر از آینه‌ها...

تقدیر بود ... پای کسی در میان نبودآن روزها که صحبتی از این و...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط