تقدیر بود پای کسی در میان نبود

تقدیر بود ... پای کسی در میان نبود
آن روزها که صحبتی از این و آن نبود

می‌شد تو را دوباره به دست آورم، ولی
وصلی چنین که لایق عشقی چنان نبود

یک روز رنج بی پر و بالی مرا شکست
یک روز بال بود ولی آسمان نبود

ترسیدم از شکست و نکوشیده باختم
سودی که صبر داشت به غیر از زیان نبود

طوفان بدگمانی ما هر چه بود برد
در این خرابه خاطره‌ای در امان نبود

آنجا که دوست آینه‌ام را شکست و رفت
هیچ انتظار دیگری از دیگران نبود

از خنده‌ی ترحم مردم که بگذریم
با من کسی به غیر غمت مهربان نبود...

#پوریا_شیرانی
📕 ماهی نمیر! باش که دریا بیاورم
#M
دیدگاه ها (۲)

گرچه ما با همه هستیم، کسی با ما نیست هیچ کس بیشتر از آینه‌ها...

کاش آن‌کس که به تو حق قضاوت می‌دادبه من سوخته دل فرصت صحبت م...

بیا به خاطر من با غم جهان سر کنبخند ای دل تنها و گریه کمتر ک...

+اولویت اول زندگیت چیہ؟-زندگی من الویت نداره همش تویۍ... #sh

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط