*تکپارت*( اسم نداره)
*تکپارت*( اسم نداره)
#درخواستی (بخدا درخواستی ی هر چی شد تقصیر من نیس)
ات ویو:
اهه جیمینم امروز دیرمیاد خدا ی روز نشد باهاش راحت بشینم صحبت کنم هر سر کاره ولش کن برم ی دوش بگیرم وقت بگذره
*ات وان رو پر کرد و رفت توش ولی نزاشت موهاش خیس بشه و چشماش رو بست*
*بعد ۱۲ دقیقه*
ات ویو:
ی صدایی شنیدم صدای در بود چون در خونه لقه این صدا عادیه نادیده گرفتم و همین جور چشمام رو بسته بودم ی دقیقه بعد روی پام دست حس کردن و با عجله چشمام رو باز کردم
جیمین:ترسیدی؟
ات:تو کی اومدی؟
جیمین:همین الان
ات:مگه قرار نبود شب بیای
جیمین:ی کاری پیش اومد بخاطر همین نرفتم
ات:از کجا میدونستی اینجام؟
جیمین:خب دیروز خودت گفتی میخوام فردا برم حموم
ات:راس میگی حالا میشه دستت رو برداری؟
جیمین:نه
ات:دوباره شروع نکن
*میخواست دستش رو بیاره بالا که پاهاش رو میبنده*
جیمین:اگه باهات رو باز کنی بهت تخفیف میدم
ات:نه نمیخوام دردم میاد
جیمین:بیبی به حرف ددیش گوش نمیده؟
ات:آخه ددی زیاد روی میکنه
جیمین:بیبی ی خوبی باش بهت کلی تخفیف میدم
*به زور جیمین پاش رو باز کرد و جیمین انگشت فاکیش رو گذاشت روی ورودیه*
ات:دستت رو بردار
جیمین:نمیشه
ات:توروخدا
جیمین:اگه اینجور کنی تخفیف بی تخفیف
ات:ای خدااااا
*جیمین نزدیک صورتش میشه*
جیمین:ات دختر خوبی باش و به حرفام گوش کن*اروم*
ات:چشم ددی
جیمین:آفرین *ازش فاصله گرفت*
ات:خب تو برو بیرون بیام
جیمین:باش میرم زود بیا فقط
ات:چشم*جیمین رفت و ات هم اومد بیرون*
جیمین:برو
ات:کجا؟؟
جیمین:*دستش رو میگیره و میبره تو اتاق*
جیمین:اینجا
ات:فقط ی کیس ساده ها
جیمین:باشه*ات رو هول داد رو تخت و خودش خیمه میزنه روش*
(تموم شد چون من خیلی دختر خوبی ام😂بقیش رو نمینویسم چون خیلی بد بود ممنون که خوندی بای)
#درخواستی (بخدا درخواستی ی هر چی شد تقصیر من نیس)
ات ویو:
اهه جیمینم امروز دیرمیاد خدا ی روز نشد باهاش راحت بشینم صحبت کنم هر سر کاره ولش کن برم ی دوش بگیرم وقت بگذره
*ات وان رو پر کرد و رفت توش ولی نزاشت موهاش خیس بشه و چشماش رو بست*
*بعد ۱۲ دقیقه*
ات ویو:
ی صدایی شنیدم صدای در بود چون در خونه لقه این صدا عادیه نادیده گرفتم و همین جور چشمام رو بسته بودم ی دقیقه بعد روی پام دست حس کردن و با عجله چشمام رو باز کردم
جیمین:ترسیدی؟
ات:تو کی اومدی؟
جیمین:همین الان
ات:مگه قرار نبود شب بیای
جیمین:ی کاری پیش اومد بخاطر همین نرفتم
ات:از کجا میدونستی اینجام؟
جیمین:خب دیروز خودت گفتی میخوام فردا برم حموم
ات:راس میگی حالا میشه دستت رو برداری؟
جیمین:نه
ات:دوباره شروع نکن
*میخواست دستش رو بیاره بالا که پاهاش رو میبنده*
جیمین:اگه باهات رو باز کنی بهت تخفیف میدم
ات:نه نمیخوام دردم میاد
جیمین:بیبی به حرف ددیش گوش نمیده؟
ات:آخه ددی زیاد روی میکنه
جیمین:بیبی ی خوبی باش بهت کلی تخفیف میدم
*به زور جیمین پاش رو باز کرد و جیمین انگشت فاکیش رو گذاشت روی ورودیه*
ات:دستت رو بردار
جیمین:نمیشه
ات:توروخدا
جیمین:اگه اینجور کنی تخفیف بی تخفیف
ات:ای خدااااا
*جیمین نزدیک صورتش میشه*
جیمین:ات دختر خوبی باش و به حرفام گوش کن*اروم*
ات:چشم ددی
جیمین:آفرین *ازش فاصله گرفت*
ات:خب تو برو بیرون بیام
جیمین:باش میرم زود بیا فقط
ات:چشم*جیمین رفت و ات هم اومد بیرون*
جیمین:برو
ات:کجا؟؟
جیمین:*دستش رو میگیره و میبره تو اتاق*
جیمین:اینجا
ات:فقط ی کیس ساده ها
جیمین:باشه*ات رو هول داد رو تخت و خودش خیمه میزنه روش*
(تموم شد چون من خیلی دختر خوبی ام😂بقیش رو نمینویسم چون خیلی بد بود ممنون که خوندی بای)
۱۵.۰k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.