پارت ۱۶

از بار بیرون اومدیم که...
-:بیاید براتون تاکسی بگیرم اینجوری نمیتونید رانندگی کنید
م.ا:خودت چی
-:من با دوستام اومدم با اونا میرم
م.ا: باشه
یکم گذشت که تاکسی اومد و سوار شدیم اول سوجین و رسوندیم خونه شون
بعدم خودمون به خونه رفتیم .
وقتی رسیدیم از خستگی روی تخت ولو شدم ..
مثلا قرار بود تا صبح بیدار بمونم ولی عادت کردم زود بخوابم
خیلی هم خسته بودم بدون عوض کردن لباسام روی تخت خوابم برد...
(ویو یونگی)
بعد از موضوع صبح واقعا حالم گرفته بود
چرا من اینقدر حساس شدم
شاید چون قرار خواهرم بشه
رفتیم یه دوش گرفتم تا به خودم بیام
بعد از اینکه یکم گذشت لباسام و توی حموم عوض کردم و بیرون اومدم ..
از اتاق خارج شدم و درحالی که داشتم موهام و خشک میکردم گفتم
-:پس مامان و ا.ت کجان
ب.ش: اونا رفتم گفتن یکم کار دارن
-:آها .. باشه
یعنی ازم عصبانیِ
البته حق داره عصبانی باشه
داشتم با خودم حرف میزدم که صدای زنگ گوشیم بلند شد
جواب دادم تهیونگ بود
؟سلام پسر میای بریم بار
-: میدونی که نمیتونم الکل و ویسکی بخورم
؟اره میدونم حالا میای یا نه
-:آدرس و برام بفرست
و بدون اینکه اجازه بدم حرفی بزنه گوشی رو قطع کردم
موهام و کاملا خشک کردم و بعد از خوردن نهار یکم خوابیدم ..
وقتی از خواب بیدار شدم دیدم شب شده
زود لباسام و عوض کردم و موهام و شونه کردم
بعدم رفتم بیرون جین و فرستاده بودن تا منو با خودش ببره بار
سوار ماشین شدم که شروع به حرکت کرد
بدون حرفی به بار رسیدیم ..
وقتی باز شدیم دیدم همه ی پسرا با دوست دختراشون اومدم
منم رفتم نشستم می‌گفتیم و میخندیدیم ..
که دیدم دور تر از جای که ما نشستیم ا.ت و مادرش و یکی که نمی‌شناسم نشسته بودن
بهشون نزدیک شدم که احوال پرسی کنم ..
که صدای حرف زدن ا.ت با یه پسری رو شنیدم ..
بهش میگفت فردا با هم برن بیرون
نمی‌دونم چرا عصبانی شدم و گوشی رو ازش گرفتم و بعد از اینکه چیزای که میخواستم و به پسره گفتم دست
ا.ت و گرفتم و با خودم بردمش بیرون
(بقیه رو خودتون توی پارت قبل خوندید )
بعد از اینکه مطمئن شدم سوار تاکسی شدن و رفتن .
به پسرا گفتم که بریم اونا هم موافقت کردن
و نامجون همه رو رسوند خونه هامون
چون فقط نامجون بود که مست نکرده بود
بعد از اینکه به خونه رسیدم لباسام و عوض کردم و خودم و روی تخت انداختم ..
یعنی من چم شده
چرا انقدر روی ا.ت حساس شدم
درسته که قرار خواهرم باشه
ولی این رفتارام زیادی بود
هر چی باشه مطمئنم عشق نیست
ولی اگه عشق نباشه پس چیه
حتی اگه عشق باشه هم....
دیدگاه ها (۸)

پارت ۱۷

#استوری درخواستی شوهر منه بهش نگاه کنی چشمات و درمیارم 😁🔪

پارت ۱۵

پارت ۱۴

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط