مامان که شدی با آینهها بیگانه میشوی تا ماهها با موه

مامان که شدی با آینه‌ها بیگانه می‌شوی تا ماه‌ها... با موهایی ژولیده و چشم‌هایی خواب‌آلوده مدام دنبال فرصتی برای خوابیدن می‌گردی.

دیوانه‌وار دوستش داری و خسته‌ای برای ابرازش، خسته‌ای برای اینکه آرزوی دیگری داشته‌باشی، خسته‌ای برای حرف زدن با آدم‌ها...

مامان که شدی در نهایت خستگی‌ات خوشبختی، چراکه تکه‌ای از بهشت را در آغوش داری

خوابت می‌گیرد اما نمی‌خوابی، که مدام حواست به طفل کوچکی‌ست که نیاز دارد به حضور و گرمای آغوش تو. مدام حواست به چشم‌ها و دست‌های ظریف و دلبرانه‌ای‌ست که بوی بهشت می‌دهند.
دیدگاه ها (۷)

نظرتون لطفا،،،

درست نیست آیـــــا،،،

.👈🍯دوسین:بیست ویک عدد سیاهدانه را بجوید سپس یک قاشق عسل مزه ...

نکاتی که در مدت آشنایی باید به آن توجه نمود،،از مردی که خواه...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

عشق ، اشتباه قشنگی بود ..نسیم خنکی میوزید و موهات رو به حرکت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط