قسمت اول در پست قبلی هست این ادامه ست:
قسمت اول در پست قبلی هست این ادامه ست:
روزآخردیگه تصمیم گرفتم برگردم ایران چادرموزمین نذارم
گفتم یاامام حسین بعشق توچادری شدم...حس میکنم خودت بادستای خودت چادرسرم کردی
ازنجف چادرخریدم وایران اومدم اون چادروسرکردم
الان دیگه توبه کردم.هروزسرنمازم ازامام حسینم میخوام منوتواین راه ثابت قدم نگه داره
کربلابودم ازحرم حضرت عباس اومدم بیرون برم حرم امام حسین
۱جوونی بهم برگه دادگفت۵شنبه مهمون حضرت عباسین
کلی گریه کردم ازخوشحالی
رفتم حرم امام حسین
تا۳شب اونجا بودم
روبروی ضریح آقانشسته بودم کیفم کنارم بود
بلندشدم برم...رسیدم جلوی دردیدم کیفم نیست
کیفمودزدیدن
پولش مهم نبود
میدونی چی عذابم داد؟
اینکه اون برگه توکیفم بود
ازحرم تاهتل گریه کردم.ضجه زدم
همه نگاهم میکردن
مامانم گفت پولت رفت فداسرت.گریه نداره؛
گفتم مامان اون برگه شام توکیف بود
تا۵صبح گریه کردم وگفتم یاامام حسین میدونم
بی لیاقت بودم که اون برگه روازم گرفتین
ساعت۵صبح پاشدم رفتم رستوران هتل صبحانه بخوریم که بریم۲روزنجف وبرگردیم
یهودیدم۱خانم اومدگفت کیفت رودر حرم امام حسین آویزون بوده
بیااین کیفت
کیفوبازکزدم
هیچی توکیفم نبود،جزاون برگه…
نابودشدم وقتی این صحنه رودیدم
بعدبرگشتم.
خواب دیدم هم کاروانیام اومدن دیدنم
مامانم گفت سانازبروپایین عمواومده
گفتم مامان عموکیه؟
گفت عمودیگه برادرامام حسین
رفتم پایین دیدم یه جوون به پام بلندشدو منوبوسید…
من شیعه امام حسینم...بخدا حاضرم براشون جون بدم
خیلیامسخره کردن.ولی طرف حسابم کَس دیگست... سازموگذاشتم کنار.
دوستاموخیلی هاشوگذاشتم کنار
الآن رومیپسندم
خیلیم میپسندم
روزآخردیگه تصمیم گرفتم برگردم ایران چادرموزمین نذارم
گفتم یاامام حسین بعشق توچادری شدم...حس میکنم خودت بادستای خودت چادرسرم کردی
ازنجف چادرخریدم وایران اومدم اون چادروسرکردم
الان دیگه توبه کردم.هروزسرنمازم ازامام حسینم میخوام منوتواین راه ثابت قدم نگه داره
کربلابودم ازحرم حضرت عباس اومدم بیرون برم حرم امام حسین
۱جوونی بهم برگه دادگفت۵شنبه مهمون حضرت عباسین
کلی گریه کردم ازخوشحالی
رفتم حرم امام حسین
تا۳شب اونجا بودم
روبروی ضریح آقانشسته بودم کیفم کنارم بود
بلندشدم برم...رسیدم جلوی دردیدم کیفم نیست
کیفمودزدیدن
پولش مهم نبود
میدونی چی عذابم داد؟
اینکه اون برگه توکیفم بود
ازحرم تاهتل گریه کردم.ضجه زدم
همه نگاهم میکردن
مامانم گفت پولت رفت فداسرت.گریه نداره؛
گفتم مامان اون برگه شام توکیف بود
تا۵صبح گریه کردم وگفتم یاامام حسین میدونم
بی لیاقت بودم که اون برگه روازم گرفتین
ساعت۵صبح پاشدم رفتم رستوران هتل صبحانه بخوریم که بریم۲روزنجف وبرگردیم
یهودیدم۱خانم اومدگفت کیفت رودر حرم امام حسین آویزون بوده
بیااین کیفت
کیفوبازکزدم
هیچی توکیفم نبود،جزاون برگه…
نابودشدم وقتی این صحنه رودیدم
بعدبرگشتم.
خواب دیدم هم کاروانیام اومدن دیدنم
مامانم گفت سانازبروپایین عمواومده
گفتم مامان عموکیه؟
گفت عمودیگه برادرامام حسین
رفتم پایین دیدم یه جوون به پام بلندشدو منوبوسید…
من شیعه امام حسینم...بخدا حاضرم براشون جون بدم
خیلیامسخره کردن.ولی طرف حسابم کَس دیگست... سازموگذاشتم کنار.
دوستاموخیلی هاشوگذاشتم کنار
الآن رومیپسندم
خیلیم میپسندم
۳.۲k
۱۵ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.