پارت۳۵
رییس پارک:بله پس نه من یادم رفته بود بهت بگم
چانیور:من باورم نمیشه آخه شما چرا این کارو کردید چرا تو خونه من دوربین گزاشتید مگه من خلاف کار بودم و شما پلیس بودید منو زیر نظر داشتید چرا این کارو کردید خیلی ناراحت شدم واقعا فکرشو نمیکردم همچین کاری کنید
چانیول پاشد بره اما
رییس پارک:کجا بشین من هنوز حرفم تموم نشده
چانیول نشست و حرفی نداشت بزنه اما از این کار پدرش خیلی ناراحت شد این وسط گوشی رییس پارک زنگ خورد
رییس پارک:لعنتی خوب شما دوتا همین جا بشینید من تماسم تموم شد میام ادامه حرفمو میزنم
رییس پارک رفت بیرون از اتاق ما هم اونجا نشسته بودیم من خیلی ناراحت شدم بیشتر برای رییس چان حتما خیلی ناراحت شده از این موضوع
چانیول:منو ببخش
مین سو:😔نه شما باید منو ببخشید خیلی شرمندم
چانیول:نه تقسیر تو نیست مقصر اصلی منم اگه تورو به اون مهمونی نمیبردم هیچکدوم از این اتفاقاط نمیفتاد تو الان داشتی کارتو میکردی منم کار خودمو و اینجا نمیبودیم اما الان تو این وضعیت گیر کردیم واقعا اصلا فکرشو نمیکردم پدرم حتا تو خونمم دوربین کار گزاشته باشه تو منو ببخش
مین سو:نه تقسیر منه دیگه این حرفو نزن لطفا تقسیر شما نیست تقسیر منم هست
داشتم حرف میزدم دستشو گزاشت رو لبم حس خوبی بهم داد حسی که تو اون موقع بهش احتیاج داشتم
چانیول:هیش دیگه یک کلمه دیگه حرف نزن
سرمو به نشانه تایید نشون دادم و بعد دستشو از رو لبم برداشت رییس پارک اومد داخل آشفته بود چهرش
رییس پارک :خوب من الان یه خبر دارم براتون من شمارو میبخشم اما به شرطی که چیزی که ازتون میخوامو برام انجام بدید در این صورت ازتون میگذرم
با شنیدن اینکه مارو میبخشه هردوتامون با شادی همو نگاه کردیم و خوشحال شدیم
مین سو:چشم رییس هرکاری بگید انجام میدیم
چانیول:بله پدر
رییس پارک:خوبه..قراره فردا رییس شرکتی که در چین هست و یک پنجم شرکت ما مال اوناس بیاد اینجا اسم ایشون اقای ژانگ هستش ..سال گذشته ایشون میخواست یک دوم سحام شرکت مارو بخره اما من واسه اینکه پشیمونش کنم گفتم که پسرم قراره ازدواج کنه و من باید بخشی از سحام شرکتو به پسرم بدم پس نمیتونم یک دوم شرکتو به اونا بفروشم
مین سو:حالا ما باید چکار کنیم
رییس پارک :عجله نکن الان میگم ..اقای ژانگ الان فکر میکنه که پسر من ازدواج کرده اما چانیول ازدواج نکرده من ازتون میخوام تو این مدتی که اونها اینجا هستن شما دوتا نقش نامزد بازی کنید تا اونا فکر کنن شما نامزد هستید
مین سو و چانیول:چییییییی😱😱
رییس پارک:وگرنه من مجبورم نصف سحام شرکتو به اونا بفروشم و اصلا دلم نمیخواد این اتفاق بیفته ..فقط در این صورت میتونم شمارو ببخشم
من مجبور بودم قبول کنم وگرنه اخراج میشدم چانیولم اینطور که معلوم بود مخالفتی نداشت
مین سو و چانیول:چشم
رییس پارک:خوبه حالا بیاین بریم پایین باید به همه کارمندا خبر بدیم تا جلو اونا مارو لو ندن
رییس پارک به خانم کیم گفت که همه کارمندارو دم در شرکت جمع کنه و بعد رییس پارک موضوع رو برای همه کارمندا گفت چیا خیلی ناراحت شد
چیا:رییس پارک چرا مین سو رو برای این کار انتخواب کردید منم میتونستم این کارو انجام بدم
رییس پارک مارو نگاه میکرد ما هم اونو نگاه میکردیم هیچکدوم جوابی نداشتیم که
چانیول:خوب چیا درسته تو هم بودی اما به نظر من و پدر مین سو بهتره چون اون خوب بلده کاراشو انجام بده البته اشتباه برداشت نکن من نگفتم تو نمیتونی اما به نظر ما مین سو بهتر بود
چیا ناراحت شد سریع رفت بالا و رفت سر کاراش همه کارمندا هم یکی یکی رفتن سر کارشون رییس پارک هم رفت اتاقش ما هم رفتیم سر کارمون
چانیول:مین سو بیا اتاقم کارت دارم
مین سو:بله
چیا زیر چشمی و با خشم منو نگاه میکرد حسودیش شده بود فکر کنم😄اما خوب چمیشه کرد من مجبور بودم وگرنه اخراج میشدم
رفتم اتاق رییس چان
چانیول:بیا بشین
رفتم نشستم رو مبل اونم اومد روبروم نشست
چانیول:اوم خوب خودت میدونی دیگه این مدتو مجبوریم این کارو انجام بدیم خوب خواستم یع چیزایی رو بهت بگم اقای ژانگ خیلی باهوشه و ممکنه خیلی سوالا راجب من از تو بپرسه و ممکنه از منم راجب تو بپرسه تا مطمعن بشه پس این کاغذو بگیر همه چیزو راجب خودت مثلا چی دوست داری چه خوراکی چه رنگی و.....توش بنویس منم مینویسم و به هم میدیم تا یاد بگیریم باشه
مین سو:باشه ....
ادامه دارد
وای چی شد مجبور به چه کاری شدن خدارو شکر نجات پیدا کردن😄
ببخشید دیگه من درگیر درسامم زیاد وقت ندارم امید وارم دوست داشته باشید اگه غلط املایی یا اشتباه تایپی وجود داشت ببخشید🙈
نظر بدید حتما
ممنونم کیوتیام😊
چانیور:من باورم نمیشه آخه شما چرا این کارو کردید چرا تو خونه من دوربین گزاشتید مگه من خلاف کار بودم و شما پلیس بودید منو زیر نظر داشتید چرا این کارو کردید خیلی ناراحت شدم واقعا فکرشو نمیکردم همچین کاری کنید
چانیول پاشد بره اما
رییس پارک:کجا بشین من هنوز حرفم تموم نشده
چانیول نشست و حرفی نداشت بزنه اما از این کار پدرش خیلی ناراحت شد این وسط گوشی رییس پارک زنگ خورد
رییس پارک:لعنتی خوب شما دوتا همین جا بشینید من تماسم تموم شد میام ادامه حرفمو میزنم
رییس پارک رفت بیرون از اتاق ما هم اونجا نشسته بودیم من خیلی ناراحت شدم بیشتر برای رییس چان حتما خیلی ناراحت شده از این موضوع
چانیول:منو ببخش
مین سو:😔نه شما باید منو ببخشید خیلی شرمندم
چانیول:نه تقسیر تو نیست مقصر اصلی منم اگه تورو به اون مهمونی نمیبردم هیچکدوم از این اتفاقاط نمیفتاد تو الان داشتی کارتو میکردی منم کار خودمو و اینجا نمیبودیم اما الان تو این وضعیت گیر کردیم واقعا اصلا فکرشو نمیکردم پدرم حتا تو خونمم دوربین کار گزاشته باشه تو منو ببخش
مین سو:نه تقسیر منه دیگه این حرفو نزن لطفا تقسیر شما نیست تقسیر منم هست
داشتم حرف میزدم دستشو گزاشت رو لبم حس خوبی بهم داد حسی که تو اون موقع بهش احتیاج داشتم
چانیول:هیش دیگه یک کلمه دیگه حرف نزن
سرمو به نشانه تایید نشون دادم و بعد دستشو از رو لبم برداشت رییس پارک اومد داخل آشفته بود چهرش
رییس پارک :خوب من الان یه خبر دارم براتون من شمارو میبخشم اما به شرطی که چیزی که ازتون میخوامو برام انجام بدید در این صورت ازتون میگذرم
با شنیدن اینکه مارو میبخشه هردوتامون با شادی همو نگاه کردیم و خوشحال شدیم
مین سو:چشم رییس هرکاری بگید انجام میدیم
چانیول:بله پدر
رییس پارک:خوبه..قراره فردا رییس شرکتی که در چین هست و یک پنجم شرکت ما مال اوناس بیاد اینجا اسم ایشون اقای ژانگ هستش ..سال گذشته ایشون میخواست یک دوم سحام شرکت مارو بخره اما من واسه اینکه پشیمونش کنم گفتم که پسرم قراره ازدواج کنه و من باید بخشی از سحام شرکتو به پسرم بدم پس نمیتونم یک دوم شرکتو به اونا بفروشم
مین سو:حالا ما باید چکار کنیم
رییس پارک :عجله نکن الان میگم ..اقای ژانگ الان فکر میکنه که پسر من ازدواج کرده اما چانیول ازدواج نکرده من ازتون میخوام تو این مدتی که اونها اینجا هستن شما دوتا نقش نامزد بازی کنید تا اونا فکر کنن شما نامزد هستید
مین سو و چانیول:چییییییی😱😱
رییس پارک:وگرنه من مجبورم نصف سحام شرکتو به اونا بفروشم و اصلا دلم نمیخواد این اتفاق بیفته ..فقط در این صورت میتونم شمارو ببخشم
من مجبور بودم قبول کنم وگرنه اخراج میشدم چانیولم اینطور که معلوم بود مخالفتی نداشت
مین سو و چانیول:چشم
رییس پارک:خوبه حالا بیاین بریم پایین باید به همه کارمندا خبر بدیم تا جلو اونا مارو لو ندن
رییس پارک به خانم کیم گفت که همه کارمندارو دم در شرکت جمع کنه و بعد رییس پارک موضوع رو برای همه کارمندا گفت چیا خیلی ناراحت شد
چیا:رییس پارک چرا مین سو رو برای این کار انتخواب کردید منم میتونستم این کارو انجام بدم
رییس پارک مارو نگاه میکرد ما هم اونو نگاه میکردیم هیچکدوم جوابی نداشتیم که
چانیول:خوب چیا درسته تو هم بودی اما به نظر من و پدر مین سو بهتره چون اون خوب بلده کاراشو انجام بده البته اشتباه برداشت نکن من نگفتم تو نمیتونی اما به نظر ما مین سو بهتر بود
چیا ناراحت شد سریع رفت بالا و رفت سر کاراش همه کارمندا هم یکی یکی رفتن سر کارشون رییس پارک هم رفت اتاقش ما هم رفتیم سر کارمون
چانیول:مین سو بیا اتاقم کارت دارم
مین سو:بله
چیا زیر چشمی و با خشم منو نگاه میکرد حسودیش شده بود فکر کنم😄اما خوب چمیشه کرد من مجبور بودم وگرنه اخراج میشدم
رفتم اتاق رییس چان
چانیول:بیا بشین
رفتم نشستم رو مبل اونم اومد روبروم نشست
چانیول:اوم خوب خودت میدونی دیگه این مدتو مجبوریم این کارو انجام بدیم خوب خواستم یع چیزایی رو بهت بگم اقای ژانگ خیلی باهوشه و ممکنه خیلی سوالا راجب من از تو بپرسه و ممکنه از منم راجب تو بپرسه تا مطمعن بشه پس این کاغذو بگیر همه چیزو راجب خودت مثلا چی دوست داری چه خوراکی چه رنگی و.....توش بنویس منم مینویسم و به هم میدیم تا یاد بگیریم باشه
مین سو:باشه ....
ادامه دارد
وای چی شد مجبور به چه کاری شدن خدارو شکر نجات پیدا کردن😄
ببخشید دیگه من درگیر درسامم زیاد وقت ندارم امید وارم دوست داشته باشید اگه غلط املایی یا اشتباه تایپی وجود داشت ببخشید🙈
نظر بدید حتما
ممنونم کیوتیام😊
۱۵.۷k
۰۸ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.