فیک کوک(عشقی ک از اول دیوانگی بود)پارت ۲۱
فیک کوک(عشقی ک از اول دیوانگی بود)پارت ۲۱
من(کوکی):خدافظ. نامجون:خدافظ. ایش اَد الان باید نامجون این کتاب رو میخوند اصلا چرا انقدر دارم فکر میکنم چه معنی میده اصلا... میگیرم میخوابم والا... ولی هنوز سر شبه هنوز غذا هم ندادنهی خدا پاک خل شدم... نمیشه دو دیقه هم برم بیرون کاش میشد با *ا/ت* حرف بزنم من که هرجا میرم اون هست شاید باهاش حرف بزنم بهتر شه ولی... به درجه بلغور کردن چرت و پرت هم رسیدم...عاخه شماره ش از کجا میشه پیدا کرد یهو یه پرستار اومد تو اتاق بی شوخی گُرخیدم که یهو گفت:چیزی لازم ندارید؟. شیطتنتم گل کرد گفتم یه شماره (پرستاره سه یونه) سه یون:بله؟. من(کوک):شماره پرستارم. سه یون:اما اجازه ندا... . من(کوک):هرچی شد پای من. سه یون:عاخه... . من:(کوک):پوووف پس وقتی کاری از دستت بر نمیاد چرا میگی چیزی لازم ندارید؟. سه یون:خب واسه چی نیاز دارید؟. من(کوک):فکر کن یه مشکل دارم؟. سه یون:چچ... چی قلبتون درد میکنه. من(کوک):نه عاقا بیخیال پشیمون شدم برید بیرون. سه یون:باشه بهتون میدم اما بهش نگید من دادم... یا... . من(کوک):من که گفتم هرچی شد پای خودم. سه یون:اوکی گوشیتون رو بدید شماره رو وارد کنم. منم گوشیمو بهش دادم و شماره رو واسم وارد کرد... من(کوک):ممنونم .سه یون:خواهش میکنم... .
و بعد از اتاق رفت بیرون... سریع رفتم توی گوشی خواستم به *ا/ت* پیام بدم که یهو گفتم:چی بگم بهش؟ اصلا چه ایده ی احمقانه ای بود یهو به سرم زد... ولی حالا بزار یه چی بنویسم از خداشم باشه اون قبلا آرمی بوده دلشم بخواد من بهش پیام بدم والا(پسرمون خل شد🤦🤣) پس واسش نوشتم سلام... اما سلام خالی خیلی مسخرهدبود پاکش کردم نوشتم *ا/ت* آخه *ا/ت* چه معنی میده دوباره پاک کردم نوشتم جونگ کوکم خواستم پشیمون شم و اینم پاک کنم که دستم رفت روی ارسال پیام... لعنتی زیر لب فرستادم هیچ جوره هم نمیتونستم پیام رو پاک کنم فقط گزینه حذف برای خودم داشت یکدفعه ای سین کرد... یا مسیح چه غلطی کردما بعد چند ثانیه ی کوتاه نوشت:آقای جئون شمایید؟. یهو بیخیال رسمی بازی شدم و نوشتم:ببینم تو مریضی دو قطبی داری؟. *ا/ت*:بله؟. من(کوک):یه بار کوکم یه بار آقای جئون آخر رسمی یا صمیمی؟. *ا/ت*:کوک خل شدی دارو هاتو بهت دادن؟. من(کوک):بفرما میگم حالش خوش نیست. *ا/ت*:چی میگی تو؟. من(کوک):همین الان گفتی آقای جئون بعدش گفتی کوک. *ا/ت*:وای خدا اصلا خالت خوب نیست اگه لازمه بگو بیام اصلا الان چرا به من پیام دادی شماره منو از کجا پیدا کردی. من(کوک):اولا حالم خوبه ثانیاً لازم نیست بیای ثالثاً از خداتم باشه من بهت پیام بدم. *ا/ت*:سوال آخرم بی جواب موند؟. من(کوک):حالا چه فرقی میکنه از کی گرفتم...
حمایتت♡
من(کوکی):خدافظ. نامجون:خدافظ. ایش اَد الان باید نامجون این کتاب رو میخوند اصلا چرا انقدر دارم فکر میکنم چه معنی میده اصلا... میگیرم میخوابم والا... ولی هنوز سر شبه هنوز غذا هم ندادنهی خدا پاک خل شدم... نمیشه دو دیقه هم برم بیرون کاش میشد با *ا/ت* حرف بزنم من که هرجا میرم اون هست شاید باهاش حرف بزنم بهتر شه ولی... به درجه بلغور کردن چرت و پرت هم رسیدم...عاخه شماره ش از کجا میشه پیدا کرد یهو یه پرستار اومد تو اتاق بی شوخی گُرخیدم که یهو گفت:چیزی لازم ندارید؟. شیطتنتم گل کرد گفتم یه شماره (پرستاره سه یونه) سه یون:بله؟. من(کوک):شماره پرستارم. سه یون:اما اجازه ندا... . من(کوک):هرچی شد پای من. سه یون:عاخه... . من:(کوک):پوووف پس وقتی کاری از دستت بر نمیاد چرا میگی چیزی لازم ندارید؟. سه یون:خب واسه چی نیاز دارید؟. من(کوک):فکر کن یه مشکل دارم؟. سه یون:چچ... چی قلبتون درد میکنه. من(کوک):نه عاقا بیخیال پشیمون شدم برید بیرون. سه یون:باشه بهتون میدم اما بهش نگید من دادم... یا... . من(کوک):من که گفتم هرچی شد پای خودم. سه یون:اوکی گوشیتون رو بدید شماره رو وارد کنم. منم گوشیمو بهش دادم و شماره رو واسم وارد کرد... من(کوک):ممنونم .سه یون:خواهش میکنم... .
و بعد از اتاق رفت بیرون... سریع رفتم توی گوشی خواستم به *ا/ت* پیام بدم که یهو گفتم:چی بگم بهش؟ اصلا چه ایده ی احمقانه ای بود یهو به سرم زد... ولی حالا بزار یه چی بنویسم از خداشم باشه اون قبلا آرمی بوده دلشم بخواد من بهش پیام بدم والا(پسرمون خل شد🤦🤣) پس واسش نوشتم سلام... اما سلام خالی خیلی مسخرهدبود پاکش کردم نوشتم *ا/ت* آخه *ا/ت* چه معنی میده دوباره پاک کردم نوشتم جونگ کوکم خواستم پشیمون شم و اینم پاک کنم که دستم رفت روی ارسال پیام... لعنتی زیر لب فرستادم هیچ جوره هم نمیتونستم پیام رو پاک کنم فقط گزینه حذف برای خودم داشت یکدفعه ای سین کرد... یا مسیح چه غلطی کردما بعد چند ثانیه ی کوتاه نوشت:آقای جئون شمایید؟. یهو بیخیال رسمی بازی شدم و نوشتم:ببینم تو مریضی دو قطبی داری؟. *ا/ت*:بله؟. من(کوک):یه بار کوکم یه بار آقای جئون آخر رسمی یا صمیمی؟. *ا/ت*:کوک خل شدی دارو هاتو بهت دادن؟. من(کوک):بفرما میگم حالش خوش نیست. *ا/ت*:چی میگی تو؟. من(کوک):همین الان گفتی آقای جئون بعدش گفتی کوک. *ا/ت*:وای خدا اصلا خالت خوب نیست اگه لازمه بگو بیام اصلا الان چرا به من پیام دادی شماره منو از کجا پیدا کردی. من(کوک):اولا حالم خوبه ثانیاً لازم نیست بیای ثالثاً از خداتم باشه من بهت پیام بدم. *ا/ت*:سوال آخرم بی جواب موند؟. من(کوک):حالا چه فرقی میکنه از کی گرفتم...
حمایتت♡
۷.۱k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.