استوری

دیدگاه ها (۵۳)

تو را خبر ز دل بی‌قرار باید و نیستغم تو هست ولی غمگسار باید ...

از رنجی خسته‌ام که از آنِ من نیستبر خاکی نشسته‌ام که از آنِ ...

خاموشی ما جسور کرد هر بی‌سر و پا راآفتاب تا کوتاه نیایدسایه ...

تا پریشان میشود مویتدلم اشفته میگرددگویا ...باز در دور دستکس...

تاب می‌آورمبا کور سویی از امیــدشاید در انتهای رنجهایمتو... ...

و اگر به اراده من بودبیت آخر غزلی میشدمآنجا که شاعر... معشوق...

دسـت بـرداراز این تــازیــانـه زدن‌هــای بی‌ثــمرما همان اسب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط