حقیقت این است که من نمیتوانم تک تک آن لحظات و خاطرات که ا

حقیقت این است که من نمیتوانم تک تک آن لحظات و خاطرات که از افراد مختلف و شاید بعضی برای خودم بوده اند را بنویسم و یا نمیتوانم به خوبی ای که به نظر میرسند آن ها را توصیف کنم و احتمالا این مشکل از من است اما میدانم هم اکنون که احتمالا وارد پانزدهمین تابستان زندگی ام شده ام به خوبی میدانم که این تابستان پر از راز و رمز هایی است که تک تک آنها به نحوه ای برای من خارق العاده و بی نظیر هستند هرچه که باشند من سعی میکنم به خوبی قدر آنها را بدانم زیرا که تک تک لحظات تمامی تابستان های زندگی ام حداقل فقط برای خودم گاهی بسیار شیرین و گاهی بسیار تلخ بوده اند اما هم اکنون تمامی آنها برایم مانند کوهی از ذرات طلا میماند.. بزرگ و کوچک..
اما بیایید همگی سعی کنیم از این بوی شیرین تابستانی بیشترین لذّت ممکن را ببریم هرچند ممکن است در فصلی از سال در گرمایی غیر قابل تحمل این به نظرتان غیر ممکن و یا احمقانه به نظر برسد اما با نگاهی کوچک به میوه های شیرین این فصل و خنکی هوای ساحل این قطعا غیر ممکن و یا احمقانه نیست بلکه جزو شیرین ترین لحظات زندگی میتواند باشد..
(دوستان این متن روز اول تیر نوشته شده و من مناسب دیدم این رو برای شورت استوری بهتون نشون بدم )
دیدگاه ها (۲)

امروز قراره من رو جشن بگیریم! ✨_تولدم مبارک:]

و شاید هم یکی از آن خاطرات بزرگ که کوچک به نظر میرسیدند اما ...

یک نگاه کوچک از پنجره به آسمان نارنجی رنگ غروب خورشید قلبم ر...

گاهی سکوت از هر کلمه‌ای عمیق‌تر است، و نگاه‌ها، حتی وقتی خست...

عشق ( درد بی پایان)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط