اینکه دلت که میگیرد من از این راه دور یک چیزی ته گلویم سن
اینکه دلت که میگیرد من از این راه دور یک چیزی ته گلویم سنگینی میکند راه نفسم را بند می آورد نامش چیست ؟
اینکه تو میخندی و من قند در دلم آب میشود...
اینکه چشم هایت پر از اشک نشده ، مثل ابر بهار میبارم ...
اینکه شما مالِ من نیستی امّا وقت خوشحالیت که میرسد از تو خوشحال ترم و دلم از همین راهِ دور برای خنده هایت قنج میرد
یا اینکه دلم میخواهد حالِ بدت را با جان و دل به جان بخرم اما تُ یک وقت اخم مهمانِ فاصله ی دو ابرویت نشود ...
نام این حس چیست به گمانت ؟
شما اسمش را هرچیزی که دوست داری بگذار ...
امّا من اسمش را میگذارم عشق...
#شین_مست_فاطمه_جوادی
اینکه تو میخندی و من قند در دلم آب میشود...
اینکه چشم هایت پر از اشک نشده ، مثل ابر بهار میبارم ...
اینکه شما مالِ من نیستی امّا وقت خوشحالیت که میرسد از تو خوشحال ترم و دلم از همین راهِ دور برای خنده هایت قنج میرد
یا اینکه دلم میخواهد حالِ بدت را با جان و دل به جان بخرم اما تُ یک وقت اخم مهمانِ فاصله ی دو ابرویت نشود ...
نام این حس چیست به گمانت ؟
شما اسمش را هرچیزی که دوست داری بگذار ...
امّا من اسمش را میگذارم عشق...
#شین_مست_فاطمه_جوادی
۱.۲k
۰۵ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.