فروشنده عشق

فروشنده عشق
part②⑨
ویو جونگ کوک:

وقتی دیدم هیچی یادش نمیاد سریع از اتاق رفتم بیرون
گوشیمو از جیبم در اوردم و شماره تهیونگو گرفتم

مکالمه بین تهکوک:
تهیونگ: سلام
جونگ کوک: الو تهیونگ شما کجایین؟
تهیونگ: من تو پشت در اتاق این دخترم جیهوپم رفته پیش اون یکی، چیزی شده؟
جونگ کوک: اره
تهیونگ:چی شده؟
جونگ: جیهوپ رو خبر کن با خواهراش بیاین سمت تِریا
تهیونگ: اوک خدافظ
جونگ کوک: خدافظ

پایان مکالمه

ویو تهیونگ:

بعد اینکه گوشیو قطع کردم رفتم تو اتاق تا دختره رو بیدار کنم
خواستم برم سمتش که دیدم خودش داره بیدار میشه
هانول: ا/ت.... هِیونگ

یدفعه چشمش افتاد به من که گفت
هانول: خواهرام کوشن؟
تهیونگ: همه چیو برات توضیح میدم ولی قبلش باید بریم تِریا جونگ کوک باید یچیزی رو بهمون بگه
هانول: چی شده؟
تهیونگ: منم نمیدونم باید بریم تا ببینه
هانول: باشه بریم


شرایط پارت بعد👇🏻
لایک: 40
کامنت: 35
دیدگاه ها (۴۲)

کپشن ندارمخودتون ببینید و بیاید باهم برای این ترند غش کنیم

شوگا این جوریه که خو به تخمم😂😂فقط تهیونگگگ😂جونگ کوک ذوق داره...

من غش>>> ولی اصلا توقع نداشتم کوکی در بیاد😂

#استوری_درخواستی

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟕عشق مافیاویو بورام یه نفر اومد دنبالم که ببرتم تو عمار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط