فیک پارت ۹
فیک جیمین (پارت ۹)
ویو جیمین :
جیمین : (اوخ ریدم..) چی...چیزی...گفتی؟
ا/ت : گفتم...دو...دوست دارم
حس عجیبی بم دست داد...انگار خوشحال شدم...خیلی ذوق کرده
جیمین : ه...ها؟
یکدفعه زد زیر خنده و گفت : مممم چیه...گفتم دوست دارم حواست اومد سر جاش؟ شوخی کردم بابا...گفتم از تو وکیل در نمیاد
ویو ا/ت :
ری اکشنش باحال بود...وقتی گفتم دوست دارم انگار خوشحال شد...ولی خودم چی؟ ضربان قلبم رفته بود بالا.....حس عجیبی بود...!
جیمین : فهمیدم شوخیه (با یک حالت ضایع) خب....الان چیکار میکنیم؟
ا/ت : میریم تور و با مامانم ، بابام و یونگی آشنا کنیم
جیمین : وا مگه دوست پسرتم؟
ا/ت : شاید شدی...
جیمین: ها...چ..چی؟
ا/ت : (خجالت زده) ن....نه...یعنی..منظورم....بیا با اتوبوس بریم
باید یکجوری جمعش می کردم! نمیدونم چرا این حرفو زدم...
(پرش زمانی خونه)
در زدم....
سوجین : الان میا...ا/ت....خ..خو..خوش اومدی!
یونگی : کی اومد...ا/ت! (جفتشون متعجب و خجالت زده)
ا/ت : به به...مامانم ابنا نیستن؟
سوجین : چرا هستن....بیاین تو...ایشون کیه
رو به جیمین میکنم اشاره میکنم بیا تو
ا/ت : دوستمه....دوست! مث شما نیستیم
یونگی : ا/تتتت
جیمین : (خنده ریز)
ا/ت : چیه؟ مگه دروغه؟
بگو ببینم کلک...چجوری اومدی تو؟
یونگی: از راه مخفی اتاق تو!
جیمین : راه مخفی؟...
ا/ت : بت میگم حالا.....
داشتیم حرف میزدیم که یکدفعه...
ویو جیمین :
جیمین : (اوخ ریدم..) چی...چیزی...گفتی؟
ا/ت : گفتم...دو...دوست دارم
حس عجیبی بم دست داد...انگار خوشحال شدم...خیلی ذوق کرده
جیمین : ه...ها؟
یکدفعه زد زیر خنده و گفت : مممم چیه...گفتم دوست دارم حواست اومد سر جاش؟ شوخی کردم بابا...گفتم از تو وکیل در نمیاد
ویو ا/ت :
ری اکشنش باحال بود...وقتی گفتم دوست دارم انگار خوشحال شد...ولی خودم چی؟ ضربان قلبم رفته بود بالا.....حس عجیبی بود...!
جیمین : فهمیدم شوخیه (با یک حالت ضایع) خب....الان چیکار میکنیم؟
ا/ت : میریم تور و با مامانم ، بابام و یونگی آشنا کنیم
جیمین : وا مگه دوست پسرتم؟
ا/ت : شاید شدی...
جیمین: ها...چ..چی؟
ا/ت : (خجالت زده) ن....نه...یعنی..منظورم....بیا با اتوبوس بریم
باید یکجوری جمعش می کردم! نمیدونم چرا این حرفو زدم...
(پرش زمانی خونه)
در زدم....
سوجین : الان میا...ا/ت....خ..خو..خوش اومدی!
یونگی : کی اومد...ا/ت! (جفتشون متعجب و خجالت زده)
ا/ت : به به...مامانم ابنا نیستن؟
سوجین : چرا هستن....بیاین تو...ایشون کیه
رو به جیمین میکنم اشاره میکنم بیا تو
ا/ت : دوستمه....دوست! مث شما نیستیم
یونگی : ا/تتتت
جیمین : (خنده ریز)
ا/ت : چیه؟ مگه دروغه؟
بگو ببینم کلک...چجوری اومدی تو؟
یونگی: از راه مخفی اتاق تو!
جیمین : راه مخفی؟...
ا/ت : بت میگم حالا.....
داشتیم حرف میزدیم که یکدفعه...
۱۹.۷k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.