باد بهار مرهم دلهای خسته است

باد بهار مرهم دل‌های خسته است
گل مومیایی پر و بال شکسته است

شاخ از شکوفه پنبه سرانجام می‌کند
از بهر داغ لاله که در خون نشسته است

وقت است اگر ز پوست بر آیند غنچه‌ها
شیر شکوفه زهر هوا را شکسته است
دیدگاه ها (۴)

در سر مستی گر از زانوی من بالین کنیبوسه در لعل شراب آلود، نگ...

هست امید زیستن از بام چرخ افتاده راوای بر آن کس کز اوج اعتبا...

عمری است خبر از دل و دلدار ندارمبا شیشه پریزاد من از دست پری...

به عاشقان و معشوقه های شهر بگویید…دلبری برای یکدیگر را…بگذار...

دستم بگیر نازم بکش که عاشقم و دل شکسته ام از خود مران مرا که...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط