«فقط دوست دارم یه بار دیگه مزاحم همسرم بشی... تا بیام حسا
«فقط دوست دارم یه بار دیگه مزاحم همسرم بشی... تا بیام حسابی تنظیمت کنم...» همسایه ها به پاکزاد کمک میکنند که وحید را از مغازه بیرون کند. در حین بیرون کردنِ او، پاکزاد میگوید: «با اون هیبتی که تو اومدی، گفتم حتماً واسه تسویه حسابش اومدی... اون خانم مثل تو هوادار آس و پاس، زیاد داره...» با این جمله، وحید مشتی به سمت پاکزاد پرتاب کرده و با او درگیر میشود.
درگیری و جدل به اوج رسیده و جلوی مغازه شلوغ میشود. عده زیادی از همسایه های پاکزاد، دور او جمع می شوند تا به نوعی کمکش کنند. وحید حسابی داد و بیداد کرده و پاکزاد را متهم به هیزی و بی عفتی می کند.
سرانجام همسایه ها آنها را جدا کرده و وحید سوار اتومبیل خود شده و با عصبانیت آنجا را ترک می کند. یکی، دو خیابان را پشت سر گذاشته روبروی یک بنگاه مسکن نسبتاً بزرگ، توقف کرده و اندکی بعد وارد بنگاه می شود.
کارمندان با تعجب سر و وضع او را نظاره می کنند. وحید پس از احوالپرسی به سمت میز خود می رود. شماره ای را میگیرد و وقتی در می یابد، خاموش است، بیشتر به هم می ریزد. در همین لحظه، زن و شوهر شیک پوشی وارد
بنگاه شده و مستقیم به سمت او می آیند. مرد می گوید: «جناب ملکی، سلام عرض شد.» وحید با لبخند می گوید: «بَه بَه، آقای داوودی... خیلی خیلی خوش آمدید... بفرمایید... بفرمایید خانم »رو به مستخدم « ...دو تا چای بیار» «زحمت نکشید... یه کم عجله داریم... واسه واحدِ کوچه شقایق مزاحمتون شدیم...» «اختیار دارید... عرض کردم خدمت خانم، این واحد فوق العاده است این واحد... طبقه پنجمه، ٩٥ متر، دو سال ساخته، اما هیشکی توش زندگی نکرده... صاحبش تازه برگشته ایران... از همه نظر یکِ یکه... قشنگ، تهران زیر پاتونه... دورو برتونم ساکت... ساکته، حالا خودتون که برید میبینید...» «چند واحده هر طبقه؟» «تک واحده... عرض کردم حرف نداره...کوچه شقایقم که خودتون دیدین، عین کوچه های اروپاست!» در این لحظه، گوشی همراه وحید به صدا در می آید و او با دیدن صفحه آن، می گوید: «عذرخواهی میکنم... اَلو... تو خوبی؟! مطمئنی که خوبی؟!» از پشت میزش بلند شده و لحظاتی به سمت بیرون میرود. هر چه به در بنگاه نزدیک تر می شود، کلمات و جملاتش را باعصبانیت بیشتر ادا می کند، تا جایی که به بیرون از بنگاه رفته و با صدای بلندتر حرف میزند:
________________
تلفن نشر داستان
ارسال رایگان به سراسر کشور
0912 421 4589
021 6692 8316
مجموعه آثار
#سیدمرتضی_مصطفوی
کتاب #زندگی_مه_آلود_پریا
✅ #گم_شده_ای_در_مه
✅ #سیمای_شکسته_پدرسالار
فیلم #خاکستروبرف
✅ #محدوده_ابری
سریال #آرام_میگیریم
درگیری و جدل به اوج رسیده و جلوی مغازه شلوغ میشود. عده زیادی از همسایه های پاکزاد، دور او جمع می شوند تا به نوعی کمکش کنند. وحید حسابی داد و بیداد کرده و پاکزاد را متهم به هیزی و بی عفتی می کند.
سرانجام همسایه ها آنها را جدا کرده و وحید سوار اتومبیل خود شده و با عصبانیت آنجا را ترک می کند. یکی، دو خیابان را پشت سر گذاشته روبروی یک بنگاه مسکن نسبتاً بزرگ، توقف کرده و اندکی بعد وارد بنگاه می شود.
کارمندان با تعجب سر و وضع او را نظاره می کنند. وحید پس از احوالپرسی به سمت میز خود می رود. شماره ای را میگیرد و وقتی در می یابد، خاموش است، بیشتر به هم می ریزد. در همین لحظه، زن و شوهر شیک پوشی وارد
بنگاه شده و مستقیم به سمت او می آیند. مرد می گوید: «جناب ملکی، سلام عرض شد.» وحید با لبخند می گوید: «بَه بَه، آقای داوودی... خیلی خیلی خوش آمدید... بفرمایید... بفرمایید خانم »رو به مستخدم « ...دو تا چای بیار» «زحمت نکشید... یه کم عجله داریم... واسه واحدِ کوچه شقایق مزاحمتون شدیم...» «اختیار دارید... عرض کردم خدمت خانم، این واحد فوق العاده است این واحد... طبقه پنجمه، ٩٥ متر، دو سال ساخته، اما هیشکی توش زندگی نکرده... صاحبش تازه برگشته ایران... از همه نظر یکِ یکه... قشنگ، تهران زیر پاتونه... دورو برتونم ساکت... ساکته، حالا خودتون که برید میبینید...» «چند واحده هر طبقه؟» «تک واحده... عرض کردم حرف نداره...کوچه شقایقم که خودتون دیدین، عین کوچه های اروپاست!» در این لحظه، گوشی همراه وحید به صدا در می آید و او با دیدن صفحه آن، می گوید: «عذرخواهی میکنم... اَلو... تو خوبی؟! مطمئنی که خوبی؟!» از پشت میزش بلند شده و لحظاتی به سمت بیرون میرود. هر چه به در بنگاه نزدیک تر می شود، کلمات و جملاتش را باعصبانیت بیشتر ادا می کند، تا جایی که به بیرون از بنگاه رفته و با صدای بلندتر حرف میزند:
________________
تلفن نشر داستان
ارسال رایگان به سراسر کشور
0912 421 4589
021 6692 8316
مجموعه آثار
#سیدمرتضی_مصطفوی
کتاب #زندگی_مه_آلود_پریا
✅ #گم_شده_ای_در_مه
✅ #سیمای_شکسته_پدرسالار
فیلم #خاکستروبرف
✅ #محدوده_ابری
سریال #آرام_میگیریم
۲.۱k
۲۵ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.