چند روز بعد

چند روز بعد

ویو کوک

هیچ ردی نیست هیچی ات نترس خوشگلم پیدات میکنم

ویو ات

یکی از سوزن ها امروز از جیبش افتاد با اون سعی کردم زنجیر پام رو باز کنم و کردم چون اون مرد میدونست پام به در نمی‌رسه در و قفل نمی‌کرد برا همون رفتم بیرون داشتم میدویدم که یهو همون مرد از پشت بغلم کرد

ل :جایی داشتی می رفتی ؟
ات: ن..نه
ل :بهتر نیست یکم از تنبیهاتم استفاده کنم؟
ات :توروخدا خیلی درد داره دیگه تکرار نمیشه
ل :آروم تنبیه میکنم به یه شرطی
ات :چی
ل :خودت بیای بریم تو اتاق شکنجه
ات: ب..با..ش

رفتیم تو اتاق

ل :برو رو اون تخت (اشاره به تختی که جایی داره که دستا و پاهارو میبندن)

داشتم میلرزیدم

ات :و..ولی
ل :ولی چی؟
ات- اون تخت خونیه
ل :آها اون دیروز خونی شد مهم نیست برو بخواب روش

ات :ب..باشه

رفتم و خوابیدم روش اومد و لباسامو در آورد لباس زیر داشتم

ات :چ..چیکار می‌کنی
ل :تکون نخور اگه میخوای زنده بمونی
ات :ب..باشه
دستامو و پاهامو به تخت بست (من فیلم هندی زیاد میبینم😂)
نمیدونم چرا ولی چندتا سوزن ریخت روی تخت
دیدگاه ها (۵)

خب آف 😭🥲

ویو آتنمی‌دونستم میخواد چیکار کنه که یهو یکی از سوزن هارو با...

ویو آتبرام ماشین گرفت رفتم سمت بار و بادیگارد یه پسره شدم نش...

خب بچه ها از اینجا به بعد فیک به شدت سادیسمی میشه و اگه تحمل...

خون آشام من My vampire 🦇 part16 ات. نه جیمین پس جمع نمیکنی ن...

پارت ۷آنچه گذشت: رفتم توی اتاقم که.....نشستم روی تخت و به فک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط