در واقع ا.ت گفته بود : شماها ... کسی رو هم میکشید؟ ( با ه
در واقع ا.ت گفته بود : شماها ... کسی رو هم میکشید؟ ( با هیجان و لحن ترسناک)
کوک: آره..😏کوک تو ذهنش ( اولش که پرسید تعجب کردم ولی احتمالا ازم میترسه ما واقعا خیلیا رو کشتیم ولی اینو گفتم که فقط ا.ت ازم حساب ببره )
ا.ت: عووومم میتونم ... منم ...آدم بکشم؟
ویو کوک :
گفتن این حرف از دهن یه دختر درس خون بعید بود ... حتی کسایی که ادعای مردونگی میکنن هم از ترس اینکه نکشیمشون هر کاری بخوایم میکنن ولی ... اونوقت اینننن؟؟؟ با تعجب و شوک پرسیدم
کوک: چی؟
ا.ت: گفتم ...میتونم ..آدم...بکشم؟ ( کلمه ها رو جدا جدا میگه و روشون تاکید میکنه )
کوک: اوهوم ... ولی چرا میخوای اینکارو کنی؟
ا.ت: نمیدونم ولی
کوک: ولی حس خوبی داره ؟
ا.ت : دقیقاااا
کوک میخنده و میگه : اوه دخترررر تو خیلی شبیه منیییی !!!
ا.ت : اوه ؟ جدی؟
کوک: اوهوم ...
ا.ت : عجب ... خوبه ... آدم باحالی هستی ولی این به این معنی نیس که
کوک: که ازم متنفری؟ نگران نباش منم ازت متنفرم !
ا.ت میخنده و میگه : دقیقا ... دمت گرم بابا بزن قدش ... و ا.ت و کوک دستاشون رو میزنن بهم و داخل راه پله میشن
و دارن از پله ها بالا میرن که یه پیام به گوشی کوک و ا.ت میاد ... که با خوندن متنش خشکشون میزنه و با ترس بهم خیره میشن ... که ...
دوستان ببخشید این پارت کوتاه بود ولی اگه ادامه میدادم هیجانی برای پارته بعدش نداشتید چون میدونستید چی به چیه :)
بازم شرمنده:)))
مایل به حمایت بیب¿
کوک: آره..😏کوک تو ذهنش ( اولش که پرسید تعجب کردم ولی احتمالا ازم میترسه ما واقعا خیلیا رو کشتیم ولی اینو گفتم که فقط ا.ت ازم حساب ببره )
ا.ت: عووومم میتونم ... منم ...آدم بکشم؟
ویو کوک :
گفتن این حرف از دهن یه دختر درس خون بعید بود ... حتی کسایی که ادعای مردونگی میکنن هم از ترس اینکه نکشیمشون هر کاری بخوایم میکنن ولی ... اونوقت اینننن؟؟؟ با تعجب و شوک پرسیدم
کوک: چی؟
ا.ت: گفتم ...میتونم ..آدم...بکشم؟ ( کلمه ها رو جدا جدا میگه و روشون تاکید میکنه )
کوک: اوهوم ... ولی چرا میخوای اینکارو کنی؟
ا.ت: نمیدونم ولی
کوک: ولی حس خوبی داره ؟
ا.ت : دقیقاااا
کوک میخنده و میگه : اوه دخترررر تو خیلی شبیه منیییی !!!
ا.ت : اوه ؟ جدی؟
کوک: اوهوم ...
ا.ت : عجب ... خوبه ... آدم باحالی هستی ولی این به این معنی نیس که
کوک: که ازم متنفری؟ نگران نباش منم ازت متنفرم !
ا.ت میخنده و میگه : دقیقا ... دمت گرم بابا بزن قدش ... و ا.ت و کوک دستاشون رو میزنن بهم و داخل راه پله میشن
و دارن از پله ها بالا میرن که یه پیام به گوشی کوک و ا.ت میاد ... که با خوندن متنش خشکشون میزنه و با ترس بهم خیره میشن ... که ...
دوستان ببخشید این پارت کوتاه بود ولی اگه ادامه میدادم هیجانی برای پارته بعدش نداشتید چون میدونستید چی به چیه :)
بازم شرمنده:)))
مایل به حمایت بیب¿
۶.۹k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.