لایک یادتون نره ❤️🙂
با نفرت به شخص روبه روم نگاه میکردم کسی که این همه سال فکر میکردم دوسش دارم و عاشقشم کسی که با عشق دروغینش چهار سال از زندگیم رو به بازی گرفت
بیان: خب بگو دیگه منتظرم .... چرا حرف نمی زنی ؟.... البته تو هم چیزی نگی خودم میدونم که حرفی نداری یا اگر هم داری همش دروغه منو الکی کشوندی اینجا
باراد : من دوستت دارم خواهش میکنم اینطوری نگو من به تو دروغ نگفتم یه فرصت بهم بده باور کن من به تو خیانت نکردم همش تقصیره اون دختره بود الکی خودشو میچسبونه بهم
بیان : آها که خیانت نکردی آره ؟میخوای بهت فرصت بدم ؟ هه .... چی فکر کردی با خودت ؟اینکه میری خیانت میکنی و من میبخشم ؟یکبار بخشیدم بار دومی در کار نیست همون بار اول هم به خاطر این عشق لعنتی بود که نادیده گرفتم من خریت کردم که با تو موندم .... خریت کردم که همون بار اول هم خام شدم به خیال خودم عاشق بودم ... حالا که میبینم واقعا زندگیم به پات حروم شده
بغض گلوم رو گرفته بود یه طوری که داشتم خفه میشدم ولی به هیچ عنوان نمیخواستم جلوی آدم پستی مثل این گریه کنم و ضعف نشون بدم باراد : تروخدا یکبار فقط یکبار بهم فرصت بده جبران میکنم حداقل به حرمت این چهار سالی که با هم بودیم بهم فرصت بده
بیان : اگه این چهار سال برات حرمت داشت ول نمیکردی و بری با یکی دیگه و به من خیانت کنی چهار سال از زندگیم و از احساسم رو حرومت کردم دیگه نمیزارم زندگیم به پات بسوزه . منو تو به درد هم نمیخوریم برو دنبال زندگیت برو با همون دخترای دوهزاری اطرافت بگرد تو لیاقت عشق منو نداشتی دیگه از این به بعد نه اسمت رو نه قیافتو نه شمارت رو چه روی گوشیم چه جلو روم نبینم دیگه نمیخوام شخصی به نام باراد تو زندگیم باشه
بلند شدم از روی صندلی که برم همزمان ایستاد و گفت : حرف آخرته ؟
_حرف اول و آخرم همین بوده
باراد : ولت نمیکنم نمیزارم از دستم بری تو اول و آخر مال خودمی
_میشه کمتر مفت خوری کنی ؟این حرفا مال آدمای عاشق و متعهده نه مال توی خیانتکار گم شو از جلوی چشمم نمیخوام ببینمت
به سرعت از درکافه ای که بار اول با هم اومده بودیم اومدم بیرون تند تند راه میرفتم یه طوری که انگار میدویدم هرکس میدید فکر میکرد دنبالم کردن بیشعور حتی به خودش اجازه نداد بیاد دنبالم ..... واقعا که بیان تو دیگه کی هستی از کسی که خیانت کرده چه انتظاری داری ؟ ... اون دیگه دوستت نداره..... با این افکار اشکم راه افتاد .... خاطراتم پرکشید و رفت به چهار سال قبل زمانی که ...
خب اینم از پارت اولش حمایت کنین 🥺❤️
#رمان_z #عاشقانه #رمان #نویسنده
بیان: خب بگو دیگه منتظرم .... چرا حرف نمی زنی ؟.... البته تو هم چیزی نگی خودم میدونم که حرفی نداری یا اگر هم داری همش دروغه منو الکی کشوندی اینجا
باراد : من دوستت دارم خواهش میکنم اینطوری نگو من به تو دروغ نگفتم یه فرصت بهم بده باور کن من به تو خیانت نکردم همش تقصیره اون دختره بود الکی خودشو میچسبونه بهم
بیان : آها که خیانت نکردی آره ؟میخوای بهت فرصت بدم ؟ هه .... چی فکر کردی با خودت ؟اینکه میری خیانت میکنی و من میبخشم ؟یکبار بخشیدم بار دومی در کار نیست همون بار اول هم به خاطر این عشق لعنتی بود که نادیده گرفتم من خریت کردم که با تو موندم .... خریت کردم که همون بار اول هم خام شدم به خیال خودم عاشق بودم ... حالا که میبینم واقعا زندگیم به پات حروم شده
بغض گلوم رو گرفته بود یه طوری که داشتم خفه میشدم ولی به هیچ عنوان نمیخواستم جلوی آدم پستی مثل این گریه کنم و ضعف نشون بدم باراد : تروخدا یکبار فقط یکبار بهم فرصت بده جبران میکنم حداقل به حرمت این چهار سالی که با هم بودیم بهم فرصت بده
بیان : اگه این چهار سال برات حرمت داشت ول نمیکردی و بری با یکی دیگه و به من خیانت کنی چهار سال از زندگیم و از احساسم رو حرومت کردم دیگه نمیزارم زندگیم به پات بسوزه . منو تو به درد هم نمیخوریم برو دنبال زندگیت برو با همون دخترای دوهزاری اطرافت بگرد تو لیاقت عشق منو نداشتی دیگه از این به بعد نه اسمت رو نه قیافتو نه شمارت رو چه روی گوشیم چه جلو روم نبینم دیگه نمیخوام شخصی به نام باراد تو زندگیم باشه
بلند شدم از روی صندلی که برم همزمان ایستاد و گفت : حرف آخرته ؟
_حرف اول و آخرم همین بوده
باراد : ولت نمیکنم نمیزارم از دستم بری تو اول و آخر مال خودمی
_میشه کمتر مفت خوری کنی ؟این حرفا مال آدمای عاشق و متعهده نه مال توی خیانتکار گم شو از جلوی چشمم نمیخوام ببینمت
به سرعت از درکافه ای که بار اول با هم اومده بودیم اومدم بیرون تند تند راه میرفتم یه طوری که انگار میدویدم هرکس میدید فکر میکرد دنبالم کردن بیشعور حتی به خودش اجازه نداد بیاد دنبالم ..... واقعا که بیان تو دیگه کی هستی از کسی که خیانت کرده چه انتظاری داری ؟ ... اون دیگه دوستت نداره..... با این افکار اشکم راه افتاد .... خاطراتم پرکشید و رفت به چهار سال قبل زمانی که ...
خب اینم از پارت اولش حمایت کنین 🥺❤️
#رمان_z #عاشقانه #رمان #نویسنده
۳۰.۰k
۰۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.