🐰: فکر کنم بتونید صدای بچهای خواهرمو بشنوید. خواهر و ماما
🐰: فکر کنم بتونید صدای بچهای خواهرمو بشنوید. خواهر و مامانم قبل از شروع لایو بهشون گفتن ساکت باشید، اما اونا خیلی کوچولو هستن و حسابی شیطون عاشقشونم
🐰: روشنایی اینجا خوب نیست من میخواستم ساید خوبم رو بهتون نشون بدم چون بعد از مدتها دارید منو میبینید اما موهامم خوب نیست برای همین کلاه گذاشتم
(کامنت تهیون): دایی سوبین~~
🐰: سلام تهیونی تهیون خیلی این مدت بهم زنگ زد و حتی اولین کسی بود که تولد مو تبریک گفت
(کامنت تهیون): اون روز چقدر با هم ویدیوکال کردیم؟
🐰: من و تیونی باهم ویدیوکال گرفتیم و ساعتها حرف زدیم بعد از چند ساعت همونطور که تو کال بودیم یه کار دیگه رو شروع کردم و یکم بعدش دیدم تهیون هم داره همزمان به کار دیگه انجام میده شاکی شدم و گفتم چرا همه حواست به من نیست و داری به کار دیگه میکنی؟ گفت خودتم داری به کار دیگه میکنی ها!؟
🐰: خلاصه بعد از سه ساعت گفتم قطع کنیم؟ تهیونم منتظر گفت خب خدافظ
🐰: روشنایی اینجا خوب نیست من میخواستم ساید خوبم رو بهتون نشون بدم چون بعد از مدتها دارید منو میبینید اما موهامم خوب نیست برای همین کلاه گذاشتم
(کامنت تهیون): دایی سوبین~~
🐰: سلام تهیونی تهیون خیلی این مدت بهم زنگ زد و حتی اولین کسی بود که تولد مو تبریک گفت
(کامنت تهیون): اون روز چقدر با هم ویدیوکال کردیم؟
🐰: من و تیونی باهم ویدیوکال گرفتیم و ساعتها حرف زدیم بعد از چند ساعت همونطور که تو کال بودیم یه کار دیگه رو شروع کردم و یکم بعدش دیدم تهیون هم داره همزمان به کار دیگه انجام میده شاکی شدم و گفتم چرا همه حواست به من نیست و داری به کار دیگه میکنی؟ گفت خودتم داری به کار دیگه میکنی ها!؟
🐰: خلاصه بعد از سه ساعت گفتم قطع کنیم؟ تهیونم منتظر گفت خب خدافظ
۴۸۹
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.