💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
ادامه یpart 23🤍✨
یونا:هق... خوبم داداشی خوبم .... هق ....خیلی ترسیدم داداشی خیلییی😭😭
تهیونگ:باشه باشه آروم باش عزیزم آروم باش دیگه نترس خب ما اینجاییم
بعدم دوباره بغلش کردم
(ز زبان یونا)
یکم تو بغل داداشم بودم و حالم بهتر شد و گرم شدم بعد ک ازش فاصله گرفتم مینجی و جیوو سریع با گریه اومدن طرفمو بغلم کردن
جیمین اومد سمت
جیمین: یونا حالت خوبه اتفاقی ک برات نیوفتاد
یونا :ن من خوبم ... نگران نباشین
بعدم رفتیم جایی ک ساکن بودیم و رفتم تو اتاقمون
دخترا نگرانم شده بودن وقتی فهمیدن حالم خوبه دیگه خیالشون راحت شد ولی کاترین اصلا براش مهم نبود و این یکم ناراحتم کرد
رفتم یک دوش گرفتم و بعدم موهامو خشک کردم و خوابیدم .....
(فعلا 🖐🏻)
بچه ها خیلیییی خیلیییی معذرت میخوام ک دیر شد الان چند پارت براتون میزارم
ادامه یpart 23🤍✨
یونا:هق... خوبم داداشی خوبم .... هق ....خیلی ترسیدم داداشی خیلییی😭😭
تهیونگ:باشه باشه آروم باش عزیزم آروم باش دیگه نترس خب ما اینجاییم
بعدم دوباره بغلش کردم
(ز زبان یونا)
یکم تو بغل داداشم بودم و حالم بهتر شد و گرم شدم بعد ک ازش فاصله گرفتم مینجی و جیوو سریع با گریه اومدن طرفمو بغلم کردن
جیمین اومد سمت
جیمین: یونا حالت خوبه اتفاقی ک برات نیوفتاد
یونا :ن من خوبم ... نگران نباشین
بعدم رفتیم جایی ک ساکن بودیم و رفتم تو اتاقمون
دخترا نگرانم شده بودن وقتی فهمیدن حالم خوبه دیگه خیالشون راحت شد ولی کاترین اصلا براش مهم نبود و این یکم ناراحتم کرد
رفتم یک دوش گرفتم و بعدم موهامو خشک کردم و خوابیدم .....
(فعلا 🖐🏻)
بچه ها خیلیییی خیلیییی معذرت میخوام ک دیر شد الان چند پارت براتون میزارم
۳.۸k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.