عشق ابدی
عشق ابدی 🍻
پارت: 2
در ماشین رو باز کردم گذاشتمش تو ماشین و بردمش عمارتم گذاشتمش رو تخت و به یکی از خدمتکارا گفتم لباساشو عوض کنه و خودم رفتم پایین
ویو جینا :
چشمام رو به زور باز کردم که دیدم تو اتاقی بزرگ و خفنم به لباسام نگاه کردم و با خودم گفتم کی لباسای منو عوض کرده از روی تخت بلند شدم و به سمت پایین رفتم عمارت خیلی بزرگی بود رسیدم به آشپزخونه که دیدم همون پسره که تو جنگل دیدمش تکیه داده به میز و داره قهوه میخوره و.......
ویو جونگ کوک:
خسته بودم و رفتم تو آشپزخونه تا یکم قهوه بخورم تکیه دادم به میز و داشتم قهوه میخوردم که دیدم بیدار شده و با چشمای خسته داره بهم نگاه میکنه بهش گفتم خوبی........
جینا : بد نیستم ممنون
جونگ کوک : خوبه
جینا : .......
جونگ کوک : چرا ساکتی
جینا : .........
جونگ کوک : اگه میخوای بپرسی لباسمو کی عوض کرده بدون به خدمتکارا گفتم خیالت راحت
جینا : با این حرفش خیالم راحت شد و بهش گفتم ممنون که کمکم کردی
جونگ کوک : خواهش میکنم
ویو جینا :
ازش تشکر کردم و زدم بیرون نمی دونستم کجا برم تصمیم گرفتم برم خونه میا و..... ( میا بهترین دوست جیناست که همیشه باهمن )
رسیدم خونه میا و در زدم میا با سرعت دوید سمتم و بغلم کرد گفت خیلی دلم برات تنگ شده بود کثافت حالا که اومدی بیا باهم وقت بگذرونیم و..........
بفرمایید 🦋
اگه خوشتون اومد لایک و کامنت یادتون نره ❤️
تهکوک
پارت: 2
در ماشین رو باز کردم گذاشتمش تو ماشین و بردمش عمارتم گذاشتمش رو تخت و به یکی از خدمتکارا گفتم لباساشو عوض کنه و خودم رفتم پایین
ویو جینا :
چشمام رو به زور باز کردم که دیدم تو اتاقی بزرگ و خفنم به لباسام نگاه کردم و با خودم گفتم کی لباسای منو عوض کرده از روی تخت بلند شدم و به سمت پایین رفتم عمارت خیلی بزرگی بود رسیدم به آشپزخونه که دیدم همون پسره که تو جنگل دیدمش تکیه داده به میز و داره قهوه میخوره و.......
ویو جونگ کوک:
خسته بودم و رفتم تو آشپزخونه تا یکم قهوه بخورم تکیه دادم به میز و داشتم قهوه میخوردم که دیدم بیدار شده و با چشمای خسته داره بهم نگاه میکنه بهش گفتم خوبی........
جینا : بد نیستم ممنون
جونگ کوک : خوبه
جینا : .......
جونگ کوک : چرا ساکتی
جینا : .........
جونگ کوک : اگه میخوای بپرسی لباسمو کی عوض کرده بدون به خدمتکارا گفتم خیالت راحت
جینا : با این حرفش خیالم راحت شد و بهش گفتم ممنون که کمکم کردی
جونگ کوک : خواهش میکنم
ویو جینا :
ازش تشکر کردم و زدم بیرون نمی دونستم کجا برم تصمیم گرفتم برم خونه میا و..... ( میا بهترین دوست جیناست که همیشه باهمن )
رسیدم خونه میا و در زدم میا با سرعت دوید سمتم و بغلم کرد گفت خیلی دلم برات تنگ شده بود کثافت حالا که اومدی بیا باهم وقت بگذرونیم و..........
بفرمایید 🦋
اگه خوشتون اومد لایک و کامنت یادتون نره ❤️
تهکوک
- ۳.۹k
- ۱۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط