رمان دیه اسمش بآد وم (آمیگدال میخلم بنویسم
رمان دیه اسمش بآدوم (آمیگدال میخلم بنویسم
پارت¹⁵
گووون:فیلیکس با من بیا
فیلیکس: کجا
گووون:آماده شو میخوایم با سوجون بریم بار
فیلیکس: باشه
سوجون: آماده شدی لیا؟
لیا: اره
سوجون: اومدن توعا
لیا: بش
ناشناس: درو وا کرد.چشاش گرد شد
لیا: چیه چر اینجوری نگا میکنی عادم ندیدی
سوجون: ( آب دهنشو قورت میده) دیدم ولی عین تو ن
لیا: باشه حالا رفیقامو میبینی سنگ کوپ میکنی
سوجون: از هر کسی خشم نمیاد
لیا: نبابا برو بیرون میخوام آرایش کنم
سوجون: مگه نکردی
لیا: ن
سوجون: بش
ناشناس( دخترمون نچراله) آرایشو کرد و اومد بیرون
سوجون: عووو
لیا: زهر
ناشناس: بطرف اتاق گو وون رف در زد
فیلیکس: لیا بیا ببرش بیرون نمیره
لیا: چرا چیشده
فیلیکس: نمیزار ه لباس بپوشم
لیا: داشمو عزیت نکو بیا بیرون
گو وون: باشه حالا
ناشناس: در وا کرد و اومد بیرون
فیلیکس: بریمم
گو وون: بیا اینجا
فیلیکس: هاهه😔
ناشناس: لبشو آویزون کرد .
ناشناس: لیا و سوجون رفتن توی ماشین
فیلیکس میخواستش بره تو ماشین اونا
گو وون گرفتشش گف
گو وون: تو با من میای
ناشناس: در صندلی جلو رو وا کرد
گو وون: بپر افرین
فیلیکس:بش
( پوزخند)
گو وون: قوربون اون خندت برم من
ناشناس: کمربند فیلیکسو بست یه بوس روی گونش نشوند
فیلیکس: بریمم
گو وون: بریم
ناشناس: رسیدن.
لیا میا و سلنا و یونا و یون وو و سویون و دید
لیا: اونا دوستای منن من رفتمم
سوجون: وایس منم بیام
لیا: سلام بچه هااا
همشون: سلامم
ناشناس: هم دیه رو بغل کردن
لیا: خب بریم..
سوجون: هو کجا
یون وو: شما کی باشید
لیا: این نمیشناسمش والا صب سوار ماشینم کردو... ( لیا کل ماجرا رو تعریف کرد)
سوجون: عوحوو بیا زندگی نامم تعریف کن
لیا: بشین باو
یون وو: سوجوناا اینجوری با رفیق مح نحرف
لیا: بگذریم بریم برقصیممم
همشون : بریمم
فیلیکس: رسیدیممممممم
گووون: بریم
فیلیکس: بریم
گو وون: یلحظه اینجا واسا
فیلیکس: باشه ( الان داستان ژذاب میشه)
ناشناس: گو وون رف به دوستاش سلام دادو اینا .
فیلیکس تو سالن قدم میزد .
ینفر گف
ینفره: برو یه سوجو بگیر بیا
فیلیکس: باشه الان
فیلیکس: گارسون میشه یه سوجو بدی
ناشناس: گارسون به شکل شیطنتامیزی به فیلیکس نگا کرد .
گارسون: باشه
ناشناس:درحالی که سوجو رو داشت میگرفت گارسون دستشو مالید به دست فیلیکس
فیلیکس: نکن!( کیوت)
گارسون :یلح.
ناشناس: فیلیکس رف .
برد سوجو رو داد به همون چن نفر .
ینفرشون: خب خب کجا کجا
ناشناس: دستشو گرفتو گشید سمت خدش .
دستشو کشید رو کمر فیلیکس .کمکم دستشو گذاش رو باسن فیلیکس فشار داد
فیلیکس: ولم کنن
ینفر: بزور بدستت اوردم ولت کنم
فیلیکس: جیغ میزنن یا ولم میکنی
ینفر : 😂
پارت¹⁵
گووون:فیلیکس با من بیا
فیلیکس: کجا
گووون:آماده شو میخوایم با سوجون بریم بار
فیلیکس: باشه
سوجون: آماده شدی لیا؟
لیا: اره
سوجون: اومدن توعا
لیا: بش
ناشناس: درو وا کرد.چشاش گرد شد
لیا: چیه چر اینجوری نگا میکنی عادم ندیدی
سوجون: ( آب دهنشو قورت میده) دیدم ولی عین تو ن
لیا: باشه حالا رفیقامو میبینی سنگ کوپ میکنی
سوجون: از هر کسی خشم نمیاد
لیا: نبابا برو بیرون میخوام آرایش کنم
سوجون: مگه نکردی
لیا: ن
سوجون: بش
ناشناس( دخترمون نچراله) آرایشو کرد و اومد بیرون
سوجون: عووو
لیا: زهر
ناشناس: بطرف اتاق گو وون رف در زد
فیلیکس: لیا بیا ببرش بیرون نمیره
لیا: چرا چیشده
فیلیکس: نمیزار ه لباس بپوشم
لیا: داشمو عزیت نکو بیا بیرون
گو وون: باشه حالا
ناشناس: در وا کرد و اومد بیرون
فیلیکس: بریمم
گو وون: بیا اینجا
فیلیکس: هاهه😔
ناشناس: لبشو آویزون کرد .
ناشناس: لیا و سوجون رفتن توی ماشین
فیلیکس میخواستش بره تو ماشین اونا
گو وون گرفتشش گف
گو وون: تو با من میای
ناشناس: در صندلی جلو رو وا کرد
گو وون: بپر افرین
فیلیکس:بش
( پوزخند)
گو وون: قوربون اون خندت برم من
ناشناس: کمربند فیلیکسو بست یه بوس روی گونش نشوند
فیلیکس: بریمم
گو وون: بریم
ناشناس: رسیدن.
لیا میا و سلنا و یونا و یون وو و سویون و دید
لیا: اونا دوستای منن من رفتمم
سوجون: وایس منم بیام
لیا: سلام بچه هااا
همشون: سلامم
ناشناس: هم دیه رو بغل کردن
لیا: خب بریم..
سوجون: هو کجا
یون وو: شما کی باشید
لیا: این نمیشناسمش والا صب سوار ماشینم کردو... ( لیا کل ماجرا رو تعریف کرد)
سوجون: عوحوو بیا زندگی نامم تعریف کن
لیا: بشین باو
یون وو: سوجوناا اینجوری با رفیق مح نحرف
لیا: بگذریم بریم برقصیممم
همشون : بریمم
فیلیکس: رسیدیممممممم
گووون: بریم
فیلیکس: بریم
گو وون: یلحظه اینجا واسا
فیلیکس: باشه ( الان داستان ژذاب میشه)
ناشناس: گو وون رف به دوستاش سلام دادو اینا .
فیلیکس تو سالن قدم میزد .
ینفر گف
ینفره: برو یه سوجو بگیر بیا
فیلیکس: باشه الان
فیلیکس: گارسون میشه یه سوجو بدی
ناشناس: گارسون به شکل شیطنتامیزی به فیلیکس نگا کرد .
گارسون: باشه
ناشناس:درحالی که سوجو رو داشت میگرفت گارسون دستشو مالید به دست فیلیکس
فیلیکس: نکن!( کیوت)
گارسون :یلح.
ناشناس: فیلیکس رف .
برد سوجو رو داد به همون چن نفر .
ینفرشون: خب خب کجا کجا
ناشناس: دستشو گرفتو گشید سمت خدش .
دستشو کشید رو کمر فیلیکس .کمکم دستشو گذاش رو باسن فیلیکس فشار داد
فیلیکس: ولم کنن
ینفر: بزور بدستت اوردم ولت کنم
فیلیکس: جیغ میزنن یا ولم میکنی
ینفر : 😂
۲.۱k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲