پارت ¹⁷
پارت ¹⁷
گو وون: بیدار شو رسیدیم
ناشناس: کمر بند فیلیکس و وا کرد به گردن فیلیکس نگا کرد
گووون: نگاش کن چیکارش کرده بچمو
ناشناس : یه بوسه کوچیکی به گردن فیلیکس زد
فیلیکس: چیه رسیدیم؟؟
گو وون: اره بلند شو
ناشناس: فیلیکس بلندشد درو وا کرد و با گووون رف اتاق
گو وون: بیا اینو بپوش بخواب
فیلیکس: ملسی
گو وون : خواعش
ناشناس: گو وون خدش هم لباساشو عوض کرد و رف بخوابه
گو وون: یکم جا وا کن من بیام
ناشناس: فیلیکس یکم رف اونور تر یه بالش اضافی بغل کرد.
گو وون، از پشت کشید بغلش
گووون: تکون نخور
فیلیکس: باشه
گووون: چه عجب به حرفم گوش دادی
ناشناس: فیلیکس پوزخندی زد
گو وون : احساس میکنم ناراحتی
فیلیکس : ن ناراحت نیستم گردنم درد میکنه
ناشناس: گو وون سرشو میزارو تو گردنش بوسه ای به گردنش میزنه
گو وون: بوی خوبی میدی
فیلیکس: مرسی
گو وون: شب خش بخواب
ناشناس: لیا و سوجون دارن برمیگردن
لیا: با اینکه خش گذشت ولی من قبل شاعت دوازده قل دادم من برم ( به سوجون گف)
ناشنلس: لیا با دوستاش خدافزی کرد
سوجون: واسا میرسونمت
لیا: باش
سوجون: بریم
لیا: بش
پرش زمانی¹⁰دیقه بعد
سوجون: رسیدیم
لیا: خدافز
سوجون: فردا میام دنبالت قراره واسمون تعریف کنی چرا سوهیون به فیلیکس کم توجهی میکنه.خدافز
لیا: خدافز
سوجون: مواظب باش
لیا: بش
سوهیون: سلام
لیا: سلام
مانا: سلام
لیا: من برم بخوابم خوابم میاد
پرش زمانی صب شد🗿
ناشناس: سوجون بوق میزنه
سوجون: لیا بیاا
لیا : اومدم
سوجون: فیلیکس هنو خوابه
لیا: بهتر چون یچیزی میخوام براتون تعریف کنم
گو وون: بیدار شو رسیدیم
ناشناس: کمر بند فیلیکس و وا کرد به گردن فیلیکس نگا کرد
گووون: نگاش کن چیکارش کرده بچمو
ناشناس : یه بوسه کوچیکی به گردن فیلیکس زد
فیلیکس: چیه رسیدیم؟؟
گو وون: اره بلند شو
ناشناس: فیلیکس بلندشد درو وا کرد و با گووون رف اتاق
گو وون: بیا اینو بپوش بخواب
فیلیکس: ملسی
گو وون : خواعش
ناشناس: گو وون خدش هم لباساشو عوض کرد و رف بخوابه
گو وون: یکم جا وا کن من بیام
ناشناس: فیلیکس یکم رف اونور تر یه بالش اضافی بغل کرد.
گو وون، از پشت کشید بغلش
گووون: تکون نخور
فیلیکس: باشه
گووون: چه عجب به حرفم گوش دادی
ناشناس: فیلیکس پوزخندی زد
گو وون : احساس میکنم ناراحتی
فیلیکس : ن ناراحت نیستم گردنم درد میکنه
ناشناس: گو وون سرشو میزارو تو گردنش بوسه ای به گردنش میزنه
گو وون: بوی خوبی میدی
فیلیکس: مرسی
گو وون: شب خش بخواب
ناشناس: لیا و سوجون دارن برمیگردن
لیا: با اینکه خش گذشت ولی من قبل شاعت دوازده قل دادم من برم ( به سوجون گف)
ناشنلس: لیا با دوستاش خدافزی کرد
سوجون: واسا میرسونمت
لیا: باش
سوجون: بریم
لیا: بش
پرش زمانی¹⁰دیقه بعد
سوجون: رسیدیم
لیا: خدافز
سوجون: فردا میام دنبالت قراره واسمون تعریف کنی چرا سوهیون به فیلیکس کم توجهی میکنه.خدافز
لیا: خدافز
سوجون: مواظب باش
لیا: بش
سوهیون: سلام
لیا: سلام
مانا: سلام
لیا: من برم بخوابم خوابم میاد
پرش زمانی صب شد🗿
ناشناس: سوجون بوق میزنه
سوجون: لیا بیاا
لیا : اومدم
سوجون: فیلیکس هنو خوابه
لیا: بهتر چون یچیزی میخوام براتون تعریف کنم
۲.۰k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.