پارت دوم:
پارت دوم:
ویو ات
علامت معلم+(_ات)«جانگ می
+بچه ها ساکت امروز چند تا دانش آموز جدید داریم لطفاً خودتون رو معرفی کنید
_سلام ات هستم
«سلام جانگ می هستم
+خوش اومدین می تونید برید اونجا بشینین
ویو ات
رفتم نشستم که متوجه نگاه های
یکی شدم یه پسره خیلی داشت نگام می کرد خیلی جذاب بود هیکلی بودو جذاب با اون نگاه هات اش داشت نگام می کرد زنگ خواستم برم که یکی گفت (علامت ته۰)
۰یا وایسا
_بله
۰همه برن بیرون بجز ات
_چی جانگ می نه نرو
۰بفرستش بیرون
_هی چیکار داری می کنی
۰تو اسمت اتِ درسته
_آره ولی چرا داری اینجوری میکنی
۰به نظر خودت چرا
_من از کجا بدونم تو داری انجام میدی
۰شاید خوشم ازت اومده باشه و بخوام بهت نزدیک شم
_چی ن نز دیک؟
ویو جانگ می
اون پسره عوضی داره چیکار با ات می کنه توی همین فکرا بودم که یه پسره گفت:وای اون دختر خیلی خوش شانسه
چی خوش شانس؟
دختر:اره فکر کن دومین پسر مافیا جهان عاشق ات بشه
فاک مافیا وای ات کارش تمومه
ویو ته
وای این دختر چرا اینقدر جذابه اسمش ام قشنگه ات وای خدا زنگ که خورد تصمیم گرفتم بهش نزدیک بشم اون خیلی کیوت بود باید مال من می شد ولی وقتی دیدم اونقدر ترسید تصمیم گرفتم کم کم بهش نزدیک بشم تا نترسه برای همین گذاشتم بره
ویو ات
وای خدا اون کی بود داشتم با خودم حرف میزدم که جانگ می گفت«ات میدونستی اون مافیاست
_چی مافیا؟
«اره بچه ها می گفتن اون دومین پسر مافیا جهان
_ای بابا اینم از مدرسه جدیدام فاک
«عیب نداره بیا بریم سر کلاس دیر میشه
ویو ات رفتیم سر کلاس که همون پسره گفت
۰بچه ها امروز همه بدون استثنا دعوت این خونه ما همه باید بیان
_با این حرف اش شکه شدم خونه اونا وای خدا کارم تمومه برای همین بلند شدم و گفتم
_ببخشید ولی میشه من نیام؟
که یهو با صدای بم اش گفت
۰نه مگه نشنیدی چی گفتم نه با کمی لحن داد
منم برای نشونه تایید سرم رو تکون دادم و نشستم ساعت هفت مهمونیه زنگ خونه خورد و راهی خونه شدم باید برای مهمونی آماده میشدم الان ساعت سه برای همین رفتم حموم اومدم بیرون و موهام رو سشوار کردم و با اتو صاف کردم یه میکاپ ساده انجام دادم و لباس مجلسی کوتاه تنم کردم ساعت شیش و نیم بود برای همین یه ماشین گرفتم و راهی مسیر خونشون شدم ساعت هفت بود به موقع رسیدم
شرطا ۱۰لایک۱۰کامنت
ویو ات
علامت معلم+(_ات)«جانگ می
+بچه ها ساکت امروز چند تا دانش آموز جدید داریم لطفاً خودتون رو معرفی کنید
_سلام ات هستم
«سلام جانگ می هستم
+خوش اومدین می تونید برید اونجا بشینین
ویو ات
رفتم نشستم که متوجه نگاه های
یکی شدم یه پسره خیلی داشت نگام می کرد خیلی جذاب بود هیکلی بودو جذاب با اون نگاه هات اش داشت نگام می کرد زنگ خواستم برم که یکی گفت (علامت ته۰)
۰یا وایسا
_بله
۰همه برن بیرون بجز ات
_چی جانگ می نه نرو
۰بفرستش بیرون
_هی چیکار داری می کنی
۰تو اسمت اتِ درسته
_آره ولی چرا داری اینجوری میکنی
۰به نظر خودت چرا
_من از کجا بدونم تو داری انجام میدی
۰شاید خوشم ازت اومده باشه و بخوام بهت نزدیک شم
_چی ن نز دیک؟
ویو جانگ می
اون پسره عوضی داره چیکار با ات می کنه توی همین فکرا بودم که یه پسره گفت:وای اون دختر خیلی خوش شانسه
چی خوش شانس؟
دختر:اره فکر کن دومین پسر مافیا جهان عاشق ات بشه
فاک مافیا وای ات کارش تمومه
ویو ته
وای این دختر چرا اینقدر جذابه اسمش ام قشنگه ات وای خدا زنگ که خورد تصمیم گرفتم بهش نزدیک بشم اون خیلی کیوت بود باید مال من می شد ولی وقتی دیدم اونقدر ترسید تصمیم گرفتم کم کم بهش نزدیک بشم تا نترسه برای همین گذاشتم بره
ویو ات
وای خدا اون کی بود داشتم با خودم حرف میزدم که جانگ می گفت«ات میدونستی اون مافیاست
_چی مافیا؟
«اره بچه ها می گفتن اون دومین پسر مافیا جهان
_ای بابا اینم از مدرسه جدیدام فاک
«عیب نداره بیا بریم سر کلاس دیر میشه
ویو ات رفتیم سر کلاس که همون پسره گفت
۰بچه ها امروز همه بدون استثنا دعوت این خونه ما همه باید بیان
_با این حرف اش شکه شدم خونه اونا وای خدا کارم تمومه برای همین بلند شدم و گفتم
_ببخشید ولی میشه من نیام؟
که یهو با صدای بم اش گفت
۰نه مگه نشنیدی چی گفتم نه با کمی لحن داد
منم برای نشونه تایید سرم رو تکون دادم و نشستم ساعت هفت مهمونیه زنگ خونه خورد و راهی خونه شدم باید برای مهمونی آماده میشدم الان ساعت سه برای همین رفتم حموم اومدم بیرون و موهام رو سشوار کردم و با اتو صاف کردم یه میکاپ ساده انجام دادم و لباس مجلسی کوتاه تنم کردم ساعت شیش و نیم بود برای همین یه ماشین گرفتم و راهی مسیر خونشون شدم ساعت هفت بود به موقع رسیدم
شرطا ۱۰لایک۱۰کامنت
۹.۹k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.